در دهه سی، زمانی كه جوّ غالب فكری و سیاسی در مراكز دانشگاهی و از جمله دانشگاه تهران در اختیار توده ای ها بود و دین و سیاست دو مقوله مجزا از هم دیگر بودند و برخی از دانش جویان مسلمان حتی با ترس از هوچی گری های توده ای ها در نمازخانه دانشگاه حاضر نمی شدند، شهید چمران از همان آغاز ورودش به دانشگاه بدون آن كه تبلیغات توده ایها بر اراده او تأثیری گذارد، با شجاعت تمام به تعهدات اسلامی اش عمل می كرد...
مقدمه: اندیشه و گفتار و رفتار خلاق نخبگان هر نسل، همچون بارانی حیات بخش، فرهنگ هر عصر و دوران را بارور می سازد. فرهنگ امروز ایران زمین، مدیون شعله ی تابناك روح این سرآمدان سترگ تاریخ است و تنها راه سعادت و رهیابی به كاخ پرشكوه فرهنگ امروزی، بررسی زندگی و روح اندیشه این نخبگان است. در این نوشتار زندگی سیاسی دكتر مصطفی چمران به عنوان یكی از مؤثرترین شخصیت های طراز اول نهضت اسلامی، در دو مقطع زمانی و با رویكردی جدید مورد پژوهش قرار گرفته است. شهید چمران در اسفند ماه سال 1311 ماه سال هـ . ش در خانواده ای مذهبی در محله ی سر پولك تهران به دنیا آمد. چمران دبستان را در مدرسه انتصاریه نزدیك پامنار و دبیرستان را ابتدا در مدرسه دارالفنون و سپس در دبیرستان البرز به اتمام رساند. در سال 32 به دانشكده فنی دانشگاه تهران در رشته الكترونیك پذیرفته شد و در سال 36 با درجه شاگرد اولی فارغ التحصیل شد.(1) مهندس بازرگان – از اساتید دانشكده فنی – درباره شهید چمران می گوید « یكی از دانش جویان ممتاز دانشكده مصطفی چمران بود. استعداد كم نظیری داشت. در دروس تئوری و عملی بسیار قوی بود. خط زیبایی داشت، نقاشی او هم خوب بود، جزوه اش رابرای نمونه به بچه ها نشان می دادم. با عاطفه، صمیمی، عارف مسلك، متدین و دوست داشتنی بود. یك بار نمره امتحانش را 22 داده بودم! آن قدر كارش عالی بود كه دیدم طلبكار است. گفتم این دو نمره طلبت را در امتحانات آخر سال حساب می كنم، اما این كار هرگز صورت نگرفت، زیرا همیشه در نمره گرفتن، او طلبكار بود و من بدهكار ماندم. (2)
او پس از فارغ التحصیلی به مدت یك سال در دانشكده فنی مشغول – تدریس شد و سپس از قانون اعزام شاگرد اول های دانشكده ها به خارج استفاده كرد و با بورس دولتی برای ادامه تحصیل به آمریكا رفت. فوق لیسانس خود را از دانشگاه آ – اند – ام تگزاس با درجه ممتاز گرفت و برای گذراندن دوره دكترا به دانشگاه كالیفرنیا در بركلی رفت و دكترای خود را در رشته الكترونیك و فیزیك پلاسما با درجه عالی و شاگرد اول در رشته و دانشكده خود به پایان رسانید. ایشان از ذوق هنری و عرفانی سرشاری برخوردار بود. خط خوش و نقاشی زیبا و بیان و نوشتاری منسجم و لطیف از همان دوران جوانی او را از دیگران ممتاز می ساخت. با آن كه ظاهری لاغر اندام داشت ولی در ورزش های میدانی و همچنین كشتی نمونه بود. (3) شهید چمران و شروع فعالیت های سیاسی شهید چمران فعالیت های سیاسی خود را از سال آخر دبیرستان در مدرسه ی البرز در سال تحصیلی 32-1331 شروع كرد و از همان دوران به طور مرتب در اكثر جلسات انجمن اسلامی دانش جویان حضوری فعال داشت. ایشان درباره شروع فعالیت هایش چنین می گوید: " از سن پانزده سالگی در انجمن اسلامی دانش آموزان شركت داشتم كه باز هم در همانجا با آیت ا... طالقانی برخورد و آشنایی یافتم و در مسجد هدایت در خیابان استامبول یكی از شاگردان پرو پا قرص آیت ا... طالقانی و درس تفسیر ایشان بودم. و مقدار زیادی از آموزش های ایدئولوژیك خود را از آقای طالقانی و انجمن های اسلامی آن وقت فرا گرفتم. (4)
در دهه سی ، زمانی كه جوّ غالب فكری و سیاسی در مراكز دانشگاهی و از جمله دانشگاه تهران در اختیار توده ای ها بود و دین و سیاست دو مقوله مجزا از هم دیگر بودند و برخی از دانش جویان مسلمان حتی با ترس از هوچی گری های توده ای ها در نمازخانه دانشگاه حاضر نمی شدند، شهید چمران از همان آغاز ورودش به دانشگاه بدون آن كه تبلیغات توده ایها بر اراده او تأثیری گذارد، با شجاعت تمام به تعهدات اسلامی اش عمل می كرد. پس از كودتای 28 مرداد 32 كه توسط آمریكا و انگلیس طرح ریزی و اجرا گردید. نهضت مقاومت ملی به منظور بسیج مردم و مقاومت در برابر اهداف كودتا شكل گرفت كه شهید چمران به عنوان عضو فعال كمیته نهضت مقاومت ملی دانشگاه نماینده دانشكده فنی در آن نهضت بود. در روز شانزدهم آذر ماه سال 32 كه رژیم شاه، دانش جویان معترض به سفر ریچارد نیكسون معاون رئیس جمهور آمریكا- را به گلوله بست و سه نفر از دانشجویان دانشكده فنی به شهادت رسیدند، شهید چمران نیز جراحت مختصری برداشت و بعدها با كمك سایر دانش جویانی كه در این فعالیت انقلابی مشاركت داشتند، مفصل ترین مقاله ای در مورد واقعه شانزده آذر نوشت كه بعدها این مقاله در نشریه ای به همین نام در آمریكا نیز منتشر شد. (5)
در دهه چهل و پنجاه شهید چمران فعالیت های سیاسی خود علیه رژیم پهلوی را خارج از كشور تداوم بخشید. اولین حركت مهم سیاسی وی و دوستانش در آن دوران تشكیل انجمن های اسلامی دانش جویان و همچنین كنترل سازمان دانشجویان ایرانی در آمریكا است. ایشان با حضوری فعال و شورانگیز در تمامی صحنه ها و ایراد سخنرانی های آتشین در جمع دانش جویان و محافل جبهه ملی، انتشار مقالات سیاسی و مشاركت در اعتصابات غذایی و راهپیمایی هایی كه علیه رژیم پهلوی صورت می گرفت، نقش موثر و تعیین كننده داشت. پس از قیام پانزده خرداد 42 ، در بین عده ای از مبارزین خارج كشور و داخل كشور این فكر به وجود آمد كه برخورد نهایی با رژیم شاه و تنها راه پیروزی از طریق مبارزه مسلحانه است. بدین منظور شهید چمران و بعضی از همفكرن وی برای فراگیری فنون جنگ های پارتیزانی و آماده سازی برای نبرد مسلحانه و رویارویی با رژیم پهلوی به مصر رهسپار شدند و مدت دو سال سخت ترین دوره های چریكی و جنگ های پارتیزانی را مخفیانه فرا گرفتند.
شهید چمران در سال 1346 به دلیل مخالفت با ملی گرایی افراطی در كشور مصر، برای مدتی به آمریكا بازگشت و در اواخر سال 1349 بنا به دعوت امام موسی صدر و به منظور ایجاد پایگاه مبارزاتی جدید، راهی لبنان شد و مدیریت مدرسه صنعتی جبل عامل را كه فرزندان یتیم شیعی لبنان در آن جا آموزش می دیدند بر عهده گرفت. در خاطرات وی درباره سفر به لبنان آمده است. "من در آمریكا زندگی خوشی داشتم، از همه نوع امكانات برخوردار بودم، ولی همه لذ ّات را سه طلاقه كردم و به جنوب لبنان رفتم، تا در میان محرومان و مستضعفان زندگی كنم، با فقر و محرومیت آن ها آغشته شوم و قلب خود را برای دردها و غم های این دلشكستگان باز كنم" . از طرفی " ما احتیاج به یك پایگاه در منطقه داشتیم كه از آن جا بتوانیم فعالیت های خودمان را برعلیه رژیم ایران سازمان بدهیم. در آن زمان مناسب ترین نقطه لبنان بود. اضافه بر اینكه امام موسی صدر كه مخالف حكومت شاه بود حاضر به همكاری با ما بود" شهید چمران در دوران حضور خود در جنوب لبنان با فعالیتهای بسیار توانست تشكیلات مردمی تحت عنوان "حركتة المحرومین" شامل شیعیان جنوب این كشور را سازماندهی و راه اندازی نماید. و سپس از بین اعضای " حركة المحرومین" سازمان نظامی "امل" را تشكیل داد. (7) به موازات این گونه اقدامات، شهید چمران دو نشریه "صوت المحرومین" و "صوت الامل" كه جنبه تئوریك و خبری داشت را منتشر ساخت. فعالیتهای شهید چمران در لبنان روز به روز در حال گسترش بود تا اینكه با سفر امام موسی صدر به لیبی و مفقود شدن وی و همراهانش نقطه عطفی در مبارزات وی و سایر مبارزان لبنانی صورت پذیرفت و آنان را برای ادامه راهی كه امام موسی صدر آغاز كننده آن بود بیش از پیش منسجم تر ساخت. او به هر طریقی كه توانست فریاد مظلومیت شیعیان لبنان را سر داد و می گفت " من با ایمان به انقلاب قدم به این راه گذاشته ام و همه روزه در معرض مرگ و نیستی قرار گرفته ام ولی بر اساس ایمان به هدف و آزادی فلسطین از مرگ نهراسیده ام و همه خطرات را با آغوش باز استقبال كرده ام." "خدایا تو می دانی كه ظلمت كفر و ظلم بر همه جا سایه افكنده و در جنوب لبنان كه یك سره زیر سیطره چپ فرو رفته بود، نماز خواندن و به مسجد رفتن و اذان گفتن جرم به حساب می آمد و حتی رهبران مومن مقاومت نیز سكوت كرده بودند و یارای مبارزه با طوفان تبلیغاتی چپ را نداشتند. ای خدای بزرگ تو را شكر می كنم كه به ما قدرت دادی كه در این دوران سیاه، كلمه ی حق باشیم"
- شهید چمران و فعالیت های سیاسی پس از پیروی انقلاب اسلامی ایران در واپسین روزهای پیروزی انقلاب، دكتر چمران به عشق دیدار حضرت امام (ره) و پیوستن به امواج خروشان مردم، پس از بیست و دو سال هجرت و تبعید به وطن بازگشت و در آغاز ورودش به دیدار امام خمینی شتافت. وی سپس اولین دوره های آموزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را راه اندازی و خود شخصاً به تربیت كادر آن مبادرت ورزید.(8) پس از آن در سمت معاونت نخست وزیر در امور انقلاب مشغول حل و فصل مسایل نقاط بحرانی كشور شد. با پیروزی انقلاب اسلامی، احزاب چپ و گروه های ضد انقلاب درصدد تجزیه مناطق مختلف كشور به ویژه كردستان بودند، آنان یك هفته پس از پیروزی انقلاب در اول اسفند ماه در ابتدا با تهاجم به منطقه مهاباد زمزمه جدایی و خود مختاری سردادند و در 27 اسفند مه 57 به سنندج یورش بردند و گروه كثیری را به شهادت رساندند. تهاجم به نقده درسی و یك فروردین 58 و بانه، سردشت، سقز ، مریوان، اشنویه و بوكان و سایر شهرها در راستای تجزیه كردستان بود.(9)
شهید چمران در چنین شرایطی كه نیروهای ضد انقلاب و گروه های چپ، غرب كشور را مورد حمله قرار داده بودند، وارد صحنه شد و برای اولین بار در قائله منطقه مرزی "سرو" لباس رزم پوشید و با كمك سایر نظامیان به پاكسازی منطقه پرداخت. شهید چمران مشكلات موجود در منطقه مریوان را از طریق برگزاری جلسات متعدد با بزرگان منطقه حل و فصل كرد. اما تهاجم احزاب چپ به منطقه پاوه در تاریخ 24/5/1358 با شدت بیشتر و با شهادت بسیاری از اهالی منطقه و نظامیان شروع شد. در چنین شرایطی شهید چمران و شهید فلاحی با عزیمت به پاوه و همراهی با نیروهای نظامی، آنان را دلگرم به ادامه مبارزه نمودند. تا اینكه با صدور اعلامیه تاریخی حضرت امام مبنی بر عزیمت نیروهای ارتشی به منطقه پاوه، نیروهای ارتشی به طور رسمی وارد معركه شدند و تمامی مناطق اشغال شده در كردستان پاكسازی شد.(10) و دكتر چمران به تهران بازگشت. شهید چمران در تاریخ 16 آبان 1358 به پیشنهاد شورای انقلاب و به فرمان حضرت امام خمینی به عنوان نخستین فرد غیر نظامی به وزارت دفاع منصوب شد. وی پاكسازی ارتش بر اساس و اصول منطقی و صحیح را در رئوس كارهای خود در وزات دفاع قرار داد. (11) اما عنایت ویژه حضرت امام و افكار عمومی به توان و كارایی و شخصیت شهید چمران، حركت های مشكوكی را در جهت خدشه دار ساختن شخصیت وی برانگیخت به طوری كه حتی گروهك پیكار نیز قصد ترور ایشان را نمودند كه موفق نشدند. (12)
دكتر چمران در اولین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی ، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی ، به ویژه در ارتش ، حداكثر تلاش خود را به كار بندد.(13) وی سپس در تاریخ 20 اردیبهشت 1359 ، هنگام تشكیل شورای عالی دفاع، به نمایندگی حضرت امام (ره) در این شورا منصوب شد و مأموریت یافت به طور مرتب گزارش كار ارتش را ارائه كند. شهید چمران با شروع جنگ تحمیلی و حمله ارتش صدام به مرزهای ایران اسلامی به خدمت حضرت امام رسید و با اجازه ایشان، همراه با حضرت آیت ا... خامنه ای به اهواز رفت و شب بعد از ورود، اولین حمله چریكی را علیه تانك های دشمن كه تا چند كیلومتری شهر در حال سقوط اهواز پیش روی كرده بودند ، آغاز كرد. (14) وی سپس با آموزش گروهی از رزمندگان داوطلب كه گرد او جمع شده بودند، ستاد جنگ های نامنظم را در اهواز تشكیل داد. از دیگر اقدامات شهید چمران در اهواز، ایجاد هماهنگی بین ارتش ، سپاه و نیروی داوطلب مردمی می باشد كه با این حركت، شیوه جدید جنگ مردمی و هماهنگی كامل بین نیروهای موجود صورت پذیرفت.
شهید چمران ، پس از آگاهی از تسخیر سوسنگرد با سازماندهی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران در كنار ارتش توانست شهر سوسنگرد را از محاصره صدامیان نجات بخشد . در این منطقه بود كه در حین درگیری با نیروهای بعثی زخمی شد. پس از زخمی شدن، اولین بار برای دیدار با حضرت امام و ارائه گزارش به حضور امام رسید. حضرت امام پدرانه به سخنانش گوش داد و رهنمودهای لازم را به او ارائه كرد. در سی و یك اردیبهشت سال 1360 شهید چمران همراه با رزمندگان اسلام توانستند ارتفاعات الله اكبر را فتح نماید. شهید چمران و فرمانده شجاعش – ایرج رستمی- دو روز بعد از فتح ارتفاعات الله اكبر ، توانستند تپه های شاهسوند را به تصرف آورند. سپس شهید چمران طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و فداكاری رزمندگان ستاد جنگ های نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت. درسی ام خرداد ماه سال 1360 در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز شركت و از عدم تحرك و سكون نیروها انتقاد كرد و پیشنهادهای نظامی خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد. در سحرگاه سی و یكم خرداد ایرج رستمی ، فرمانده منطقه دهلاویه و از یاران نزدیك شهید چمران به شهادت رسید و وی از این حادثه بسیار متأثر و غمگین شده دكتر چمران، سید احمد مقدم پور را به جای شهید رستمی به رزمندگان معرفی كرد و به همه سنگرها سركشی و با همه رزمندگان خداحافظی و دیده بوسی كرد و به خط مقدم جبهه با دشمن بعثی رفت. در خط مقدم در حال یادآوری نكاتی به سایر رزمندگان بود كه مبادا كسی از نقطه ای كه او هست جلوتر برود، تركش خمپاره ی، به پشت سرش اصابت كرد كه بلافاصله او را با آمبولانس به بیمارستان سوسنگرد منتقل كردند، لكن روح ملكوتی او به نزد خدای خویش شتافت و ندای پروردگارش را لبیك گفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد
منابع: 1. زندگی نامه سردار رشید اسلام شهید دكتر مصطفی چمران، تهران: نهضت آزادی ایران، 1361 صص 2و1. 2. مهدی بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت ، جلد اول، تهران، رسا، 1375 3. یاران امام به روایت اسناد ساواك ، شهید دكتر مصطفی چمران ، تهران، مركز بررسی اسناد تاریخی، 1378 ص 5. 4. روزنامه اطلاعات 27/5/1358. 5. یاران امام به روایت اسناد ساواك، همان منبع، ص 5. 6. زندگی نامه سردار رشید اسلام شهید دكتر مصطفی چمران، همان منبع ص 19. 7. مصطفی چمران، لبنان، تهران، بنیاد شهید چمران، 1362، صص 104-88. 8. مجید نظری، آیت مجاهدان ویژه شهادت دكتر چمرانف قم، مركز پژوهش های اسلامی، صدا و سیما، 1381 ص 26. 9. مجید نظری، همان منبع ص 27. 10. یاران امام به روایت اسناد ساواك، همان منبع ص 18. 11. مجید نظری، همان منبع ص 33. 12. مصطفی چمران، كردستان ، تهران، بنیاد شهید چمران، 1362 ص 25. 13. زندگی نامه دكتر مصطفی چمران، تهران، بنیاد شهید چمران، ص 5. 14. یاران امام به روایت اسناد ساواك، همان منبع ص 29.
فضای سیاسی و اختلافات گسترده میان رهبران نهضت باعث شد كه سرلشگر فضلالله زاهدی- كه سابقه طولانی در خونریزی و بیرحمی نسبت به مردم و شورشهای داخلی داشت. و در دولت دكتر مصدق نیز مدتی عهدهدار سمت وزارت كشور بود، پس از بركناری، به یك نظامی مدعی نخست وزیری و محور مخالفان دكتر مصدق تبدیل شود. در ششم اسفند سال 1331 به دستور وی بازداشت گردید پس از مدتی به دلیل اهمال مسئولان دولت آزاد شد. از طرف دیگر آمریكاییها و انگلیسیها با هماهنگی اعضای خانواده سلطنت از جمله اشرف پهلوی به جلب همكاری عوامل خود پرداختند. اشرف پهلوی، در این مورد مینویسد: «تابستان 1332 یك نفر ایرانی.... به من تلفن كرد كه آمریكا و انگلیس در باره وضع كنونی ایران بسیار نگرانند لذا میخواهم با دو مرد یكی آمریكائی و دیگری انگلیسی ملاقاتی داشته باشید. ... مرد آمریكائی به من گفت كه نماینده جان فاستر دالس و آن مرد انگلیس هم نماینده وینستون چرچیل است كه حزب محافظه كارش اخیراً به قدرت رسیده است. مرد انگلیسی .... گفت زمان عمل فرا رسیده است ولی ما باید از شما تقاضای كمك كنیم. و چون از شما تقاضا میكنیم كه عملاً زندگی خود را به خطر بیندازید چك سفیدی را در اختیارتان قرار میدهیم تا هر مبلغی كه مایل باشید روی آن بنویسید. ... وقتی كه به تهران رسیدم هنوز نیم ساعت نگذشته بود كه فرماندار نظامی تهران دستور مصدق برای خروج را ابلاغ كرد ولی من نپذیرفتم و مصدق 24 ساعت فرصت داد. و من در این مدت پاكت ارسالی آن مرد آمریكایی را از طرف همسر شاه به وی دادم.»
مضمون پاكت ارسالی، دستور امریكائیها مبنی بر همكاری با كودچیان بود كه از طریق اشرف به شاه ابلاغ شد. در همان روز ژنرال نورمن شوارتسكف، مستشار سابق ژاندارمری، با وجوه اعطائی سازمان سیا به مبلغ پنج میلیون دلار، به منظور سازماندهی كودتا وارد تهران شد و پس از ملاقات با جمعی از افسران و سرلشكر زاهدی از كشور خارج شد. او در این سفر، پنج میلیون دلار به زاهدی بابت هزینههای كودتا پرداخت. در ششم مرداد ماه جان فاستر دالس، وزیرخارجه آمریكا، گفت: «فعالیت روز افزون حزب غیرقانونی كمونیست توده در ایران و اغماض و چشم پوشی دولت ایران از این گونه فعالیتها، نگرانی بزرگی برای دولت آمریكا ایجاد كرده است.» در پی آن كرمیت روزولت مسئول امور خاورمیانه سازمان سیا، با نام جعلی جیمز اف لاكریج از طریق مرز عراق در استان كرمانشاه وارد ایران شد.
ژانرال نورمن شوارتسكف، مستشار سابق ژاندارمری،... به منظور سازماندهی كودتا وارد تهران شد و پس از ملاقات با جمعی از افسران و سرلشكر زاهدی از كشور خارج شد. او در این سفر، پنج میلیون دلار به زاهدی بابت هزینههای كودتا پرداخت.
با ورود روزولت، تحرك بیشتری به فعالیت كودتا داده شد. رزولت علاوه بر پول، حجم قابل توجهی مقاله، كاریكاتور، و امكانات لازم برای فضاسازی نیز به همراه خود آورده بود. در یازدهم مرداد سال 1332 كرمیت روزولت، رهبر كودتا، با شاه ملاقات كرد و طرح كودتا و بركناری مصدق و نخست وزیری زاهدی را با وی مطرح و رضایت نهایی وی را در عزل مصدق و انتصاب زاهدی جلب نمود.
سه روز بعد در چهاردهم مرداد سال 1332 ژانرال آیزنهاور، رئیس جمهور آمریكا، در یك سخنرانی تصریح كرد كه: «آمریكا مصمم است راه پیشروی كمونیسم در ایران و دیگر كشورهای آسیائی را مسدود كند. پیروزی نخست وزیر بر اقلیت ناراضی مجلس و انحلال آن ثمره همكاری مصدق و حزب توده بوده است.»طرح كودتای 25مرداد 1332عملیات كودتا در بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد سال 1332 با همكاری مشترك انگلیس و آمریكا عملی شد. ولی برنامهریزی و طراحی نقش اصلی آن با انگلیسیها و عوامل آنها بود. سرلشكر فضلالله زاهدی چهرهای شناخته شدهای بود كه فقط نقش فرماندهی را بازی میكرد. سرهنگ حسن اخوی كه طراح عملیات اجرائی كودتا بود، به همراه برادران سیف الله، اسدالله و قدرت الله رشیدیان، مهدی میراشرافی و اعضای شبكه بدامن كه زیر نظر شاپور جی و اسدالله علم رهبری میشدند، همگی عوامل دولت انگلستان بودند. كرمیت روزولت نیز نقش نظارت بر حسن اجرای كودتا را به عهده داشت.
دكتر حسین فاطمی، وزیر خارجه: «نظام سلطنتی باید برچیده شود و حكومت جمهوری اعلام شود و شاه ایران روی ملك فاروق مصر را سفید كرده است.»
مراحل اجرای طرح كودتای بیست و پنجم مرداد به شرح ذیل بود:1-روز بیست و چهار مرداد شاه، دو حكم جداگانه یكی مبنی بر عزل دكتر مصدق از نخست وزیری و دیگری مبنی بر انتصاب زاهدی به نخست وزیری را امضا میكند.
2-سرهنگ نصیری، فرمانده گارد، فرمان انتصاب زاهدی را به وی میدهد.
3-رأس ساعت ده شب، نصیری فرمان عزل مصدق را به او تحویل میدهد.
در این صورت اگر دكتر مصدق پذیرفت، كودتا منتفی است و اگر نپذیرفت طرح كودتا اجرا میشود. كه با محاصرة خانه مصدق و تصرف رادیو، سقوط مصدق اعلام میشود. این عملیات قرار بود توسط سه واحد ارتش به اجرا گذاشته شود. در هجدهم مرداد، شاه در ملاقات شبانه با كرمیت روزولت پس از بررسی عملیات كودتا فرمانها را امضا كرد و خود به نوشهر پرواز كرده و منتظر نتایج ماند تا در صورت شكست كودتا از كشور خارج شود.شكست كودتای 25 مرداددر شب بیست و پنجم مرداد، وزیر دفاع دكتر مصدق، تقی ریاحی، از طریق چند نفر از عوامل نفوذی كودتا گردید. سرهنگ نصیری، فرمانده گارد، به هنگام ابلاغ حكم عزل در نیمه شب دستگیر شد و فرماندههان نیروهای سه گانه و وزیر دفاع فوراً در صدد مقابله با كودتا بر میآمدند و واحدهای كودتا كننده را خلع سلاح كردند.
اما بعضی از واحدهای كودتا موفق شدند كه چند نفر از اعضای دولت مصدق را دستگیر و زندانی كنند كه پس از محاصره و خلع سلاح آنها، فرماندهان آنها دستگیر شدند. لكن در نهایت كودتاچیان آزاد شدند. محمدرضا پهلوی پس از شنیدن خبر شكست كودتا، از نوشهر به بغداد و از آنجا به رم (ایتالیا) فرار كرد.
با ورود برنامهریزی شده لوی هندرسن، سفیر آمریكا، از پاكستان به تهران، در 25 مرداد وی به ملاقات دكتر مصدق رفت و به دكتر مصدق اطلاع داد كه: «دولت آمریكا دیگر نمیتواند حكومت وی را به رسمیت بشناسد و با او همچون نخست وزیری قانونی رفتار نماید.»
آیتالله كاشانی: صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است.... خودتان بهتر از هر كس میدانید كه تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است كه خودتان به بقای آن مایل نیستید... حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید... مجلس را كه ترس داشتید شما را ببرد بستید، حالا نه مجلسی هست و نه تكیه گاهی برای این ملت گذاشتهاید. زاهدی را كه من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل كنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج كردید و حالا همانطور كه واضح بود درصدد به اصطلاح كودتا است.
هندرسن به دكتر مصدق تكلیف كرد كه باید از پست خود كنارهگیری نماید. ولی دكتر مصدق او را با عتاب از خانه خود بیرون كرد. و هندرسن نیز پس از مشاجره با مصدق با رابطان خود تماس گرفته و به آنها اعلام نمود كه: «دولت آمریكا فقط دولت زاهدی را دولت رسمی و قانونی ایران میداند.» با فرار شاه، در سراسر كشور تظاهرات عمومی برپا شده و مجسمههای شاه و پدرش به پایین كشیده شد. عكسهای وی از ادارات جمعآوری گشت. در تجمع بزرگی در میدان بهارستان، دكتر حسین فاطمی، وزیرخارجه، اعلام كرد كه: «نظام سلطنتی باید برچیده شود و حكومت جمهوری اعلام شود و شاه ایران روی مللك فاورق مصر را سفید كرده است.» اما سایر اعضای كابینه، بعد از سخنان فاطمی تاكید كردند كه: «علیحضرت باید برگردد» در چنین شرایطی كه كشور شدیداً به مجلس نیاز دارد. دكتر مصدق پیروزی در رفراندوم و انحلال مجلس را اعلام كرد.
در همین روزها تظاهرات گستردهای به حمایت از دولت مصدق بر پا شد. اما دكتر مصدق دستور منع تظاهرات در حمایت از دولتش را صادر كرد و تكلیف كرد كه مردم به خانههای خود برگردند. در حالی كه كودتاچیان درصدد اجرای برنامه دیگری برای پیروزی بودند.هشدار آیتالله كاشانی به مصدقدر روز بیست و هفتم مرداد، آیتالله كاشانی طی نامهای به دكتر مصدق او را از شرایط جدیدی كه كودتاچیان تدارك دیده بودند مطلع ساخت و از او خواست كه با همكاری با او تصمیمات لازم برای جلوگیری از كودتا را تدارك ببیند.
هر چند دوستان دكتر مصدق بسیار كوشیدند كه در صحت نامه تردید ایجاد كنند تا به نحوی بار مسئولیت اهمال در مقابله با كودتا و رها كردن نهضت در اوج خطر را از دوش دكتر مصدق و همكارانش بكاهند. توجه به این واقعیت تاریخی كه با همكاری آیتالله كاشانی و دكتر مصدق امكان جلوگیری از كودتا و سلطه بیست و پنج ساله آمریكا وجود داشته است، امری در خور توجه است كه برای ملت ایران در شرایطی اینگونه میتواند راهگشا باشد اما دكتر مصدق در اوج مشكلات و مخاطرات دست حمایت دوستان و همكاران خود را نفشرد معذلك اصرار و ابرام دوستان دكتر مصدق در مقصر جلوه دادن دیگران از جمله آیتالله كاشانی و یا حزب توده و سازمان نظامی، هیچ از بار مسئولیت اهمال در برابر كودتا نمیكاهد. و هر دولتی مكلف است از امانت مردمی خویش به طور جدی مراقبت و دفاع نماید. صرف نظر از دستخط و امضا، متن و فضای حاكم بر آن و ادبیات نوشتاری آیتالله كاشانی، پاسخ رسمی دكتر مصدق و امضای وی در پای نامه نیز هیچ تردیدی در صحت صدور آن باقی نمیگذارد.
متن نامه بدین شرح است:«حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دكتر مصدق دام اقباله»
«گرچه امكانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است... خودتان بهتر از هر كسی میدانید كه تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است كه خودتان به بقای آن مایل نیستید از تجربیات روی كار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر بر من مسلم است كه میخواهید مانند سیام تیر كذائی یكبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید مرا لكه حیض كردید خانهام را سنگ باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را كه ترس داشتید شما را ببرد بستید حالا نه مجلسی هست و نه تكیه گاهی برای این ملت گذاشتهاید. زاهدی را كه من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل كنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج كردید و حالا همانطور كه واضح بود درصدد به اصطلاح كودتا است.
بعد از تسلیم دكتر مصدق، كرمیت روزولت با شاه ملاقات كرد و شاه ضمن تشكر از او گفت: «من تاج و تختم را از بركت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم ... وهر گاه فاطمی را به خاطر سرنگونی مجسمههای من و پدرم پیدا كنم، بیدرنگ اعدامش خواهم كرد.»
اگر نقشه شما نیست كه مانند سیام تیرماه عقبنشینی كنید و به ظاهر قهرمان بمانید... همانطور كه گفتم آمریكا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها كمك كرد حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید كنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران كه من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یك كودتا توسط زاهدی كه مطابق با نقشههای خود شماست آگاه كردم كه فردا جای هیچگونه عذری نباشد اگر براستی در این فكر اشتباه میكند با اظهار تمایل شما.... سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاكره، خدمت میفرستم. سید ابوالقاسم كاشانی»
دكتر مصدق در پاسخ نامه آیت الله كاشانی نوشت:«27مرداد ماه مرقومة حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. و السلام. دكتر محمد مصدق.»
با این پاسخ دكتر مصدق، آیتالله كاشانی را از دخالت در حوادث آینده منع كرد و حتی اعلام حمایت وی را نیز لازم نشمرد.كودتای 28 مرداد و سقوط دكتر مصدقبا شكست طرح اولیه كودتا و استفاده از ارتش، كه بیشتر با برنامه آمریكائیها همخوانی داشته است، مرحله دوم كودتا در بیست و هشتم مرداد ماه توسط شاپور جی و عوامل انگلیسی و حمایت آمریكائیها به اجرا گذاشته شد.
براساس برنامهریزیهای سرهنگ حسن اخوی، طراح اجرائی كودتا، باید از مردم و جمعی از اراذل و او باش علیه مصدق و دولت او استفاده گردد. خاصه آن كه دولت مصدق دستور داده بود كه هوادارانش خیابانها را ترك نمایند و این، بهترین فرصت را برای كودتا فراهم كرده بود.طرح كودتای 28 مردادمراحل طراحی عملیات اجرائی كودتای بیست و هشتم مرداد به شرح زیر بود:
1-از نقاط مختلف شهر جمعیتهائی تشكیل شود و تعداد تقریبی هر جمعیت و رهبر هر گروه معلوم گردد.
2-هر یك از جمعیتها در مسیرهای تعیین شده به مركز شهر حركت نمایند و همزمان به مقصد محل خیابان شاه- نادری برسند.
3-باشگاههای ورزشی مانند باشگاه تاج نیز به حركت در آیند.
4-شعار كلیه افراد سلطنت محمدرضا باشد.
5-افراد گارد جاویدان به جمعیت بپیوندند.
6-خانه دكتر مصدق را محاصره و وی را دستگیر نمایند.
7-دستگیری دكتر مصدق از رادیو اعلام و زاهدی با تانك به نخست وزیری برود و از شاه دعوت به بازگشت كند.
در روز بیست و هشتم مرداد، طرح فوق به طور كامل اجرا شد و واحدهای نظامی طرفدار دكتر مصدق دخالتی در خنثی سازی كودتا نكردند. در روز بیست و هشتم مرداد دولت مصدق هیچ اقدام عملی علیه كودتاچیان نكرد و از مردم نیز برای مقابله با كودتا دعوت ننمود رئیس شهربانی را كه مشكوك به همكاری با كودتاچیان بود، بركنار و خواهرزاده خویش، سرتیپ دفتری، را كه از همكاران جدی كودتاچیان بود، به ریاست شهربانی منصوب كرد. گزارش دكتر غلامحسین صدیقی وزیر كشور دولت دكتر مصدق از خواندنیترین گزارشهای كودتا است.گزارش وزیر كشور از واقعه كودتادكتر غلامحسین صدیقی، وزیر كشور دكتر مصدق و از دوستان نزدیك وی، حوادث و حال و هوای كابینه دكتر مصدق و چگونگی عكسالعمل آنها در برابر كودتا را چنین توصیف میكند:
«صبح زود روز 28 مرداد دكتر مصدق مرا خواست تا راجع به رفراندم شورای سلطنت تصمیمگیری نمائیم و پس از آن، موضوع را با تیمسار ریاحی رئیس ستاد ارتش در میان گذاشته تا با بیسیم ارتش به فرمانداران و استانداران ابلاغ شود... ناگهان رئیس اداره آمار وارد اطاق شد گفتند- دستهای از مردم شعار «زنده باد شاه» میگویند و شعارهائی در ضد دولت میدهند عدهای پاسبان نیز با آنها هماهنگی میكردند. در میدان سپه نیز وضع چنین بود. بعد به سرتیپ «مدبر» رئیس شهربانی تلفن كردم و راجع به حضور پاسبانها پرسیدم- متوجه شدم كه تجاهل میكند. در همین موقع تیمسار ریاحی تلفن كردند كه نخست وزیر دستور دادند حكم ریاست شهربانی به نام سرتیپ شاهنده صادر كنید... من حكم را امضا كردم. تظاهرات در شهر و مناطق مختلف ادامه داشت. ساعت یازده نخست وزیر تلفن كردند كه حكم را به نام سرتیپ محمد دفتری كه فرمانداری نظامی بر عهده اوست صادر كنید تا حكم را صادر كنم سرتیپ دفتری در شهربانی حضور یافت... تظاهرات به جلوی وزارت كشور كشیده شد... ساعت پانزده وارد منزل نخست وزیر شدم دیدم جمعی همه در حال انتظار و تفكر نشستهاند دكتر مصدق پرسید: اوضاع چگونه است؟ گفتم: اوضاع خوب نیست... پس از چند دقیقه رئیس شهربانی و فرماندار نظامی سرتیپ دفتری به نخست وزیر تلفن كرد كه «اعلامیه حمایت از شاه صادر نماید» در اطاق دیگر آقایان كاظم حسیبی، سید علی شایگان، احمد رضوی و حسین فاطمی نشسته و یا دراز كشیده بودند. بعد اعلام كردند مخالفین رادیو را اشغال كردند و مهدی میراشرافی و پیراسته سخنرانی میكردند بعد... حال آقای نخست وزیر بهم خورده و به شدت گریه میكردند. با تشدید تیراندازی، مهندس رضوی ملحفهای را به علامت تسلیم بیرون برد و بر بام نصب كردند.»
بدین ترتیب كودتا به پیروزی رسید و سرلشگر زاهدی به نخست وزیری رفت محمدرضا پهلوی به كشور بازگشت و به تعبیر امام خمینی «محمدرضا رفت و رضاشاه برگشت» و این در حالی بود كه دین بزرگی از آمریكا و انگلیس بر گردن داشت. به همین دلیل محمدرضا پهلوی در كتاب «مأموریت برای وطنم» مینویسد:
«گاهی این سوال طرح میشود كه آیا دولتهای آمریكا و انگلیس در قیام تاریخی كه در 28 مرداد رخ داد، در برانداختن مصدق كمك مالی كردهاند یا خیر؟ هر چند من در حین انقلاب در خارج از ایران بودم ولی از جزئیات امور اطلاع داشتم ولی انكار نمیكنم كه شاید به منظور پیشرفت هدف این انقلاب ملی، وجوهی هم از طرف هموطنان من خرج شده باشد.»
بعد از تسلیم دكتر مصدق، كرمیت روزولت با شاه ملاقات كرد و شاه ضمن تشكر از او گفت:
«من تاج و تختم را از بركت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم... و هرگاه فاطمی را به خاطر سرنگونی مجسمههای من و پدرم پیدا كنم، بیدرنگ اعدامش خواهم كرد.»و بدینسان عصر جدیدی در سرنوشت ملت ایران رقم خورد كه هزینه آن بیست و پنج سال سلطه مستقیم آمریكا و دهها هزار كشته و زخمی و زندانی بوده است. كه نهایتاً با انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به آن خاتمه داده شد.
یکی از مباحثی که بسیاری از دوستان در مورد آن به آرائ یکسان نرسیده و با تردید وتشکیک نسبت به آن گفتگو می شود ،انقلاب سفید یا انقلاب شاه ومردم است که در ششم بهمن 1341 با اتفاق آرا به تصویب و اجرا رسید.
شاید آمار و گستره این مصوبه نشان دقیقی از سفید یا سیاه بودن آن باشد.
لذا می خواهیم با توجه به آمار و ارقام تا حدودی انقلاب را به ویژه در بحث اصلاحات ارضی که موجب بیشترین برخورد تفکرها می باشد بررسی کنیم.
انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم ابتدا در 19 دی ماه سال 1341 در کنگره ملی شرکتهای تعاونی روستایی ایران توسط محمد رضا پهلوی شاهنشاه وقت ایران با سخنرانی زیراعلام گردید.
«به حکم مسئولیت پادشاهی و و وفاداری به سوگندی که در حفظ حقوق و اعتلاءملت ایران یاد کرده ام ،نمی توانم ناظر بی طرفی در مبارزه قوای یزدانی با نیروی اهریمنی باشم زیرا پرچم این مبارزه را خود بر دوش گرفته ام . برای آنکه هیچ قدرتی نتواند در آینده رژیم بردگی دهقان را از نو بر مملکت مستقر سازد و ثروتهای ملی کشور را به تاراج جماعتی قلیل بسپارد ،بنام رئیس قوای سه گانه مملکتی برای استقرار این اطلاعات از طریق مراجعه به آرائ عمومی مستقیماً به مردم ایران رجوع کنم ،تا بعد از این منافع خصوصی هیچ کس و هیچ گروهی قادر به محو آثار این اصلاحات که آزاد کننده دهقان از زنجیر اسارت رژیم ارباب و رعیتی و تأمین کننده آینده بهتر و عادلانه تر و مترقی تری برای طبقه شریف کارگر و بهبود زندگی کارمندان صدیق و زحمتکش دولت و رونق زندگی اصناف و پیشه وران نباشد.»
این طرح که به طور کلی در 19 ماده ( در ابتدا 6 ماده و تا پایان سال 55 به 19 ماده افزایش پیدا کرد) تصویب شد که برخی از این مواد به شرح زیر است:
· اصلاحات ارضی
· ملی شدن جنگلها و مراتع
· فروش سهام کارخانه های دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی (مکمل اصل اول)
· سهیم شدن کارگران در سود کارگا ها
· اصلاح قانون انتخابات
· ایجاد سپاه دانش
· تشکیل سپاه بهداشت
· تشکیل سپاه ترویج وآبادانی
· تشکیل خانه های انصاف
· ملی شدن آب
· نوسازی کشور در تمالم مظاهر زندگی آن در شهرو روستا
· انقلاب اداری و آموزشی کشور.
· و .......
حال باید دید از این طرح در آن برهه از زمان چگونه بایستی نام برد. طرحی که اجرای آن مستلزم سر شاخ شدن با اکثریت خانها ،اربابان،ارتجاعیون و بر افرازندگان پرچم سرخ در سراسر کشور بود.
بد نیست برای درک بهتر موضوع به ذکر نمونه ی امروزی این موضوع بپردازیم.
در حال حاضر با توجه به اتفاقات اوایل انقلاب 57 ، شاهد تصرف ناروا و نابجای چندین هزار هکتار از زمینهای افراد مختلف توسط روستائیان در سراسر کشور هستیم و در مقابل احکام خلع ید وضع شده به دست قوه ی قضائیه که با عدم توانایی در اجرای آن به پرونده های راکد بایگانی های دادگستری تبدیل شده است این شبه را در ذهن هر ایرانی ایجاد میکند که این ضعف قدرت اجرایی و یا مصلحت اندیشی که هر دو مخالف روح قانون و لوس کننده حکم قاضی می باشند را چگونه می شود تفسیر کرد .
با ذکراین مثال به 45 سال پیش می رویم ،زمانی که با اعلام انقلاب سفید ،دولت ناچار بود به مقابله با هزاران ارباب گردن کلفت سرکش ، که مانند یک حکومت محلی مجهز به توان مالی ،انسانی و حتا تسلیحاتی بودند.
در مقایسه این دو برهه با یکدیگر که در یکی مقابله با سرکشان پر زور و دیگری مقابله نکردن با افراد سرکش ناتوان روستایی را شاهدیم به چه نتیجه ای میتوان رسید ؟
سطح توانایی وشجاعت در این دو برهه را با نظری بی طرفانه وغیر مغرضانه چگونه می توان ارزیابی کرد؟
چگونه میشود توجیه کرد: از سویی تخریب برخی از پاسگاهها توسط عده روستایی در مخالفت با حکم قاضی و عدم ابراز مخالفت مستقیم عده ای ارباب قدرتمند از سوی دیگر را.
پس با بیان سطح و فراگیری این طرح و مقابله با اشخاصی که حتی برای ناموس و جان رعیت خود تصمیم می گرفتند مزدوری ! یا شجاعت را می توان دید.
و اما مخالفان انقلا ب سفید پس از اعلام:
· نخستین گروه مخالف این طرح که طبیعی نیز به نگر میرسدهمان ملاکین و اربابانی بودند که قرار بود کاسه استثمارشان بشکند(قابل ذکر است نگارنده ،خود از نوادگان یکی از همان اربابان (البته از نوع رحیمش ) است و بیشترین زیان را از اصلاحات ارضی دیده و شاید اگر خود نیز در آن زمان بودم در مقام مخالف بر می آمد. بهتر است رو راست باشیم)
· و اما گروه مخاف دوم و سوم همانند همشه – هر چه دشمن بگوید خطاست- دوباره به مخالفت بر خاستند ،همان اتحاد نامقدس سرخ و سیاه
البته نگارنده از هدف این دو گروه بی اطلاع است !زیرا تا جایی که میداند قوای سرخ در جهت تقسیم هر چه بر روی کره خاکی است گام بر می دارد و حال که تقسیم می شود در مقام مخالف بر می آید! (ای عجبا)
در مورد ارتجاع سیاه نیز به همین بسنده کنم که هرچه از هدف قوای سرخ فهمیدیم از اهداف ارتجاع سیاه هم می فهمیم!
ارتجاع سیاه مخالفت خود را در خرداد42 نشان داد و قوای سرخ در 21 فروردین.
در این زمینه بهتر است از نظر مبتکر جمله "اتحاد نا مقدس سرخ و سیاه " جویا شویم. او می گوید:« در همان موفع، و در همان نطق خود(19/10/41) پیش بینی می کردم که مسلماً عوامل ارتجاع سیاه که بخاطر حفظ منافع خود مایلند ملت ایران در غرقاب مذلت و فقر و بیعدالتی بماند ،و قوای مخرب سرخ که هدف آنها اضمحلال مملکت است ، در تخریب این برنامه خواهند کوشید .
آن پیش بینی کاملاً وارد و واقع بینانه بود ، زیرا بلا فاصله اقدامات تخریبی فراوانی حتی همراه با قتل و شرارت آغاز شد که مهمترین آنها بلوای جنوب و غائله نا میمون تهران در خرداد سال بعد بود. این غائله بتحرک عوامل ارتجاع توسط شخصی صورت گرفت که مدعی روحانیت بود ولی اصلاً معلوم نبود خانواده وی از کجای دنیا آمده است .در عوض مسلم بود که این شخص ارتباط مرموزی با عوامل بیگانه دارد ،بطوریکه بعداً دیدیم که رادیو های آوارگان بیوطن حزب سابق توده یعنی حزبی که اصولاً با خداشناسی مخالف بود از این شخص به کرات به عنوان آیت اله تجلیل کردند و مقام او را به اصطلاح به عرش رسانیدند ،ولو اینکه احیاناً تحریکات این شخص از جای دیگر آب می خورد.
.......بلوای پانزدهم خرداد 1342 بهترین نمونه اتحاد نا مقدس دو جناح ارتجاع سیاه و قوای مخرب سرخ بود که با پول دسته ای از ملاکین که مشمول قانون اصلاحات ارضی شده بودند انجام گرفت.
اوباشان یا فریب خوردگانی که در این بلوا شرکت داشتند چه کردند ؟ در خیابانهای تهران به زنهای بی دفاع حمله بردند. اتومبیل های حامل دختران دانش آموز را شکستند . کتابخانه پارک شهر را آتش زدند .ورزشگاه را خراب کردند . مغازه های مردم را به تاراج دادند. وبدین ترتیب تراز نامه واقعاً پر افتخاری را از این اتحاد نامقدس بر جای نهادند.
یک مضهر دیگر از فعالیت این نیروهای تخریبی ،واقعه بیست ویکم فروردین 1342 بود . صبح آن روز ،هنگامیکه مانند روزهای دیگر به دفتر کار خودم در کاخ مرمر میرفتم،یک سرباز گارد که مثل همه سوگند وفاداری یاد کرده بود با رگبار مسلسل در صدد قتل من بر آمد . ولی مشیت کامله الهی که مرا تا آنوقت بار ها نجات داده بود در آن روز نیز مرا از یک مرگ حتمی حفظ کرد .منتها در راه اجرای این مشیت الهی دو نگهبان پاکدل و وظیفه شناس برای حفظ من با فداکاری جان خویش را از کف دادند و شربت شهادت را نوشیدند.
عامل این سوء قصد در همان موقع بدست این نگهبانان از جان گذشته از پای در افتاد ،ولی محرکین اصلی او اندکی بعد کشف و باز داشت شدند و با اظهارات ایشان پرده از روی توطئه ای که تکوین یافته بود برداشته شد.هدف از این توطئه این بود که با کشتن من وضع و نظام موجود مملکت بهم بخورد و جنگ داخلی وبخصوص جنگهای پارتیزانی در جنگلها و کوهستانهای کشور شروع شود ،تا بقول خود این دولتهای بزرگ وادار به دخالت در امور ایران گردند.
......همچنانکه بلوا وغارت پانزدهم خرداد ارمغانی بود که ارتجاع سیاه برای ما آورده بود ،این توطئه نیز ارمغانی بود که کمونیست های ایرانی تربیت شده در انگلستان برای مردم ما تهیه دیده بودند.»
داوری با خواننده
با توجه به مطالب ارائه شده ، برخی یکی از عوامل مهم انقلاب 57 را اصلاحت ارضی میدانند .
انتقادات:
بیشترین انتقادات نسبت به طرح اصلاحات ارضی را میتوان به 4 نقد عمده تقسیم کردکه به شرح وتوضیح هر یک به شکل مبسوط خواهیم پرداخت.
1) کاهش تولید در بخش کشاورزی
2) تجزیه شدن زمینهای کشاورزی به قطعات کوچکتر و متعاقب آن دشواری در برنامه ریزی در این بخش
3) ایرانی نبودن و سفارشی بودن طرح
4) افزایش شهر نشینی و کاسته شدن از جمعیت روستا ها
کاهش تولید در بخش کشاورزی
بسیاری از منتقدان این طرح ،تحلیل رفتن و کاهش محصولات کشاورزی در سطح کشور را یکی از نقاط ضعف این طرح می دانند.
برای روشن شدن این موضوع بهتر است به برنامه ای که در مرحله سوم اصلاحات ارضی یعنی مکانیزه کردن کشاورزی ایران پس از هزاران سال به اجرا در آمد بپردازیم.
این در حالی بود که تا به این تاریخ به دلایل زیر نمیتوانیم شاهد بازدهی حداکثر از زمینها و باغات باشیم.
· عدم انگیزه رعایا(کارگران) به دلیل استثمار از سوی اربابان
· مکانیزه نشدن و کشت سنتی در زمان یاد شده(به طوری که نخستین تراکتور در سطح یکی از مناطق شمالی کشور پس از انقلاب سفید بکار گرفته شد)
· کثرت بیش از حد املاک و عدم مدیریت دقیق بر آنها که در برخی موارد این وسعت به چندین قریه وروستا میرسید
و اما برنامه مرحله سوم اصلاحات ارضی جهت مکانیزاسیون کشاورزی در ایران به صورت زیر بود.
ترویج مکانیزاسیون کشاورزی متناسب با شرایط طبیعی و اقلیمی مناطق مختلف کشور /ترویج اصول آبیاری/توسعه وتعمیم مصرف کود شیمیایی/حفظ محصولات کشاورزی از خطر آفات و امراض در مزارع و انبارها/تربیت کارشناسان فنی در رشته های مختلف/انتقال صحیح محصولات کشاورزی از مناطق تولید به مراکز مصرف/تقویت وتوسعه شبکه شرکتهای تعاونی وواحدهای زراعی وتشکیلات مشابه دیگر/ تثبیت واحد اقتصادی در کشاورزی/تلفیق دامداری با زراعت/ تشویق سرمایه گزاری خصوصی در فعالیتهای کشاورزی و دامداری از طریق تأمین کمکهای فنی و اعطای وامهای نظارت شده/ تلفیق برنامه ها کشاورزی با برنامه های صنعتی کشور/عمران اراضی بایر/ بیمه تولیدات زراعی و دامی/تشکیل شرکتهای اقتصادی تولیدات کشاورزی
این برنامه منجر به هوده هایی شد که در بخش نتایج به بررسی آنها می پردازیم.
تجزیه شدن زمینهای کشاورزی به قطعات کوچکتر و متعا قب آن دشواری در برنامه ریزی در این بخش:
یکی دیگر از انتقادات که برخی از منتقدان به این طرح می گرفتند و می گیرند خلاء مالی و پشتیبانی اربابان در جهت توسعه بخش کشاوزی وتجزیه شدن زمینها به قطعات کوچکتر و متعاقب آن دشواری در برنامه ریزی در بخش کشاوزی است.
در پاسخ به این انتقاد باید گفت: همزمان با اجرای این طرح (اصلاحت ارضی) تعاونیهای بسیاری در سراسر کشور ،در روستاهای مختلف ایجاد شده و با هماهنگی و یکپارچه شدن برخی از زمینها ،دادن تسهیلات،واگذار ی نهاده های کشاورزی به زارعین و آموزش کشاورزان وحتی فرستادن برخی به کشور های پیشرفته جهت فراگیری روشهای نوین کشاورزی،باعث شد این مشکل نیز از میان برداشته شود کما اینکه در برهه ای از زمان با تشکیل واحدهایی بنام واحد سهامی زراعی در بزرگتر شدن زمین های یکپارچه در جهت برنامه ریزی دقیق تر ،این مشکل نیز مرتفع شد. به صورتی که در واقع زمین مبدل به سهم شدو هرکس به نسبت زمینی که به این واحدها میسپرد از درآمد ناشی از تولید سهم میبرد و در واقع این سهام بود که خرید و فروش میشد نه زمین.چرا که در اثر تقسیم یا وراثت و یا احیاناً خریدوفروش موجب کوچکتر شدن واحد زمین دریافتی از سوی کشاورز نشود و با این عمل وسعت برخی از زمین های یکپارچه به 500هکتار رسید که این خود در جهت مکانیزه شدن کشاورزی گامی موثر و مفید بود.
این نکته نیز فراموش نشود که ماده 19 قانون اصلاحات ارضی تصریح میکند"هرگونه معاملاتی نسبت به اراضی واگذار شده که منجر به تجزیه آن اراضی به قطعات کوچکتر از حداقلی گردد که از طرف وزارت کشاورزی برای هر منطقه تعیین میشود ممنوع و باطل است"
در چنین مواردی حتی وراث متوفی یکی از سه کار زیر را بایستی انجام می دادند :
· درباره ی اداره ی ملک با یکدیگر به توافق برسند و آنرا به صورت همان واحد زراعی که هست مشترکاً اداره نمایند
· به زارع دیگری در همان قریه بفروشند
· در اختیار شرکتهای تعاونی دقریه و یا واحدهای سهامی زراعی قرار گیرد تا عایدات آن بین وراث تقسیم شود.
شایان ذکر است تا پایان سال 45 بیش از 7000 شرکت تعاونی با قریب به 900000 عضو در کشور تأسیس شد و خوزه فعالیت آنها تقریباً16000 روستا را شامل میشد
این در حالی است که غالباً زمینهایی که در ابتدای انقلاب57 به ناحق به دست روستائیان افتاد به قطعات بسیار کوچک تقسیم شد تا جایی که در برخی موارد مساحت زمین از مرزهای آن کمتر است.
ایرانی نبودن و سفارشی بودن طرح
شبهاتی از قبیل ایرانی نبودن این طرح ، وارداتی بودن آن و ترومنی بودنش از همان ابتدای ابلاغ به گوش میرسید که این موضوع را با ذکردو نکته تشریح میکنیم:
· نظرات شاه در کتاب انقلاب سفید(که شاید به دلیل غرض ورزی برخی مورد پذیرش نباشد)
· سابقه تفکر و اجرای اصلاحات ارضی
محمد رضا پهلوی در کتاب انقلاب سفید خود می نویسد:« امرسن،نویسنده و متفکر بزرگ امریکایی قرن نوزدهم،گویی درست در وصف انقلاب ما نوشته است:«در تاریخ اصلاحات،هر طرح وقتی واقعاً اصیل وخوب بوده که حاصل اندیشه و خواست صحیح یک نفر یا یک اجتماع بوده ،ولی هر وقت که فقط از دیگران گرفته شده بجای سود ،زیان بخشیده است»»
او با ذکر اهدافی از قبیل توجه به معنویات و آزادیهای فردی واجتماعی واین اصل کلی که هر نوع آثار استثمار و هر وضعی که فقط بنفع یک اقلیت محدود و بزیان اکثریت باشد باید از میان برود می گوید: بخاطر تحقق این هدفها بود که می بایست اصلاحات ارضی انجام گیرد و اصول فئودالیسم و روابط ارباب ورعیتی از میان برود،می بایست روابط کارگر با کارفرما بر اساس جدیدی قرار گیرد که کارگر خودش را استثمار شده احساس نکند ،می بایست نیمی از جمعیت مملکت یعنی جامعه ی زنان ایرانی دیگر در زمره دیوانگان و بدکاران از حقوق اجتماعی خود محروم نباشد ،می بایست ننگ و بلای بیسوادی از مملکت ما ریشه کن شود..................می بایست آثار عقب افتادگی در دهات کشور از میان برود.»
البته وی استفاده از تجربیات جهان پیشرفته را نیز در جهت بالندگی این انقلاب مثبت ارزیابی می کند و می گوید:«بدیهی است اصول کل انقلاب ایران غیر قابل تغییر است ، ولی اگر در فروع و در طرز اجرای این اصول احتیاج به ترمیم و تکمیل پیدا شود .............مسلماً از این طرق استفاده خواهیم کرد ، زیرا ماخویش را در چهار دیواری هیچ گونه عقاید منجمدی محبوس نکرده ایم.
این انقلاب ،بهمان جهاتی که گفته شد ، میتواند خود را همواره و بآسانی با احتیاجات اجتماع ایران و طبقات مختلف جامعه ایرانی و درعین حال با پیشرفتهای علمی وفنی واجتماعی دنیای کنونی تطبیق بدهد،و این قدرت واقعی انقلاب ماست.
ما معتقدیم که دیگر دوران اصول مرامی خشک و انعطاف ناپذیر گذشته سپری شده ،و بسیاری از مرامها بدان صورتی که اصل عرضه شده اند نمی توانند جوابگوی احتیاجات جامعه ای باشند که پیوسته در حال تحول است،و طبعاً بهمین جهت است که عملاً شاهد تغییر و تحول تدریجی این مرامها هستیم.»
و اما تشریح دلیلی دیگر دال بر ایرانی بودن انقلاب سفید:
نخستین بار اصولی پنجگانه در جهت تأمین حداقل احتیاجات از قبیل بهداشت،مسکن،پوشاک ،خوراک و فرهنگ برای همه مردم –البته نه به گستردگی انقلاب سفید- در 2 سال پس از به پادشاهی رسیدن محمد رضا پهلوی –هنوز جنگ دوم جهانی تمام نشده بود- توسط ایشان به مسئولین توصیه می شود و در همان زمان بموجب فرمانی تمام املاک مزروعی خود را به دولت واگذار میکند تا عواید آن در راه بهبود کشاورزی صرف شودکه شوربختانه با اقبال آنها روبرو نشد.
در دومین بار در سال 1329 شاه در فرمانی مشعر بر تقسیم و فروش املاک خصوصی خود،نسبت به این مهم اقدام کرد که با مخالفت نخست وزیر وقت بار دیگر از این کار جلوگیری به عمل آمد. خود او در کتاب انقلاب سفید مینویسد:«اندکی بعد نخست وزیر وقت که با تظاهر به احساسات ضد انگلیسی روی کار آمده بود(در حالیکه خود او قبلاًبتوصیه سفیر انگلیس در تهران به ولایت فارس منصوب شده بود ،ودر زمان خود من نیز وقتی پیشنهاد کردم که نخست وزیر شود شرط قبول این سمت را موافقت انگلستان دانست) با تمام قوا از اجرای برنامه تقسیم املاک شخصی من جلوگیری کرد.............وفقط بعد از سقوط او بود که مجدداً کار تقسیم این اراضی آغاز گردید»
با این همه تا اواسط سال 1337 بیش از 200000 هکتار از زمین های مزروعی شاه بین 25000 کشاورز تقسیم شد و بسیاری از جوانان روستایی برای فراگرفتن کشاورزی نوین به خارج از کشور گسیل شدند.
برای بار سوم نیز در سال 1338 دولت وقت به دستور شاه لایحه ای به مجلس برد که میزان اراضی مزروعی که یک نفر و یا یک دسته مشترکاً در ملکیت خویش داشتند محدود می شد و می بایست هر چه اضافه داشتند به دولت بفروشند تا دولت نیز به قطعات کوچکتر به کشاورزان خرده بفروشد.
اما این قانون نیز به دلیل آنکه بیشتر نمایندگان را همان ملاکین وسرمایه داران تشکیل می دادند مسکوت ماند.
پس می توان نتیجه گرفت : با توجه به اینکه 2 سال پس از پادشاهی محمد رضا شاه هنوز ترومنی در سطح اول سیاست جهان وجود نداشت که به شاه این توصیه یا دستور را بدهد. پس چه کسی این دستور را به او داد!!؟
با ذکر دلایل فوق شاید تا حدی از شبهات این مقوله کاسته شده باشد. شاید هم نه!!!!
افزایش شهر نشینی و کاسته شدن از جمعیت روستا ها
بطور کلی کاسته شدن از جمعیت روستا وپر جمعیت شدن شهر را از دو دیدگاه کاملاً متضاد میتوان نگریست
· آنکه این امر طبیعی بوده و عامل مضری برای جامعه نمی تواند باشد
· یک عامل مضر برای جامعه وباعث تداخل فرهنگ شهری و روستایی و متعاقب آن ناهنجاری های اجتماعی
نگارنده نه به عنوان یک جامعه شناس ،که هچ تخصصی در این زمینه ندارد به عنوان یک نظرشخصی و یک حساب دو دوتا چهار تا این اتفاق را خواه نا نا خواه برای هر کشور در حال توسعه یا پیشرفته ای می توان حدس زد .زیرا اگر قرار بود تمام روستائیان در روستاهای خود باقی بمانند ناچار به استفاده از نیروی بیگانه برای حرکت صنعت و... بود و آنگاه انگ اجنبی پرستی !!!!!
از سوی دیگربه مساحت زمینهای کشور که افزوده نمی شود ( مگر با کشورگشایی) بلکه این جمعیت است که روز به روز افزایش می یابد و میزان زمینهای واگذار شده کفاف فرضاً یک خانواده 5 نفری که هر یک از فرزندان صاحب خانواده ای شوند را نخواهد داد.
پس بایستنی است در جهت صنعتی شدن،تجارت و... گام برمی داشتیم تا مشکلات عدیده ای از این قبیل در کشور رخ ندهد و باعث ناهنجاری نشود .چرا که تقویت توأمان بخش صنعت و تجارت و ... با بخش کشاورزی باعث جذب نیروهای روستایی می شد.
این حسن یا عیب (ورود روستائیان به شهر ها ) خواه ناخواه به وجود می آمد و شاید با تقویت روستاها و رونق آنها واز سوی دیگر تقویت بنیه اقتصادی کشور و حمایت از بخشهاییاز جمله گردشگری میشد روزی را متصور بود که مانند برخی از کشور های پیشرفته جهان شهرنشینان دوباره به روستاهای امن خود مهاجرت کنند.
شایان ذکر است لازمه هر توفیق ،هزینه است و چه بهتر که در بهترین زمان و با کمترین هزینه صورت پذیرد.
البته شاه افزایش جمعیت شهر نشینی نسبت به روستا نشینی را به عنوان یک هدف می داند و می نویسد « فراموش مکنیم که ما برای اینکه کشوری کاملاً مترققی بشویم ،باید حتماً یک مملکت صنعتی شویم . لازمه چنین تحولی این است که ترکیب فعلی جمعیت کشور که تقریباً 65% آن در روستاها و 35% در شهر ها زندگی می کنند تغییر کند بطوریکه نسبت کشاورزان از یک ربع کشور بیشتر نباشد.»
اما حال که با شکل طرح و ابعاد مختلف آن آشنا شدیم بهتر است برای روشن شدن بیشتر وتشخیص سفیدی از سیاهی به ذکر چند آمار تکان دهنده! در چند سال پس از انقلاب سفید بپردازیم:
نتایج انقلاب سفید
رقم تولید ناخالص ملی از ابتدای انقلاب سفید تا سال پیش از انقلاب 57 از حدود 340 میلیارد ریال به 5682 میلیارد ریال رسید یعنی در طول تنها 15 سال این تولید 16.7 برابر شد و از لحاظ حجم پس انداز ملی که مشخصه سلامت وضع اقتصاد عمومی می باشد از 45 میلیارد ریال به 1509 میلیار د ریال افزایش یافت.(این ارقام را با توجه به ارزش پولی در آن سالها در نظر بگیرید)
رشد سالانه کشور که سالها پس از انقلاب سفید یکه تاز بالا ترین رشد اقتصادی جهان بود در سال 56 نیز با رشد 13.8 % همچنان رباینده این گوی از دیگر کشور ها بود .
درآمد سرانه متوسط که در آغاز انقلاب سفید 174 دلار بود در نیمه نخست سال 56 به 2220 دلار رسید.
کشور ایران که تا سال 1973 در فهرست بیست کشور ثروتمند جهان که توسط صندوق بین المللی پول ارائه می شد ،جایی نداشت در سال 1978(1356) مقام سیزدهم این فهرست را به خود اختصاص داد.
صنعت خودرو سازی با 21% رشد که بیش از رشد اقتصادی کشور هم بود به 10کشور اروپایی ، آسیایی و آفریقایی صادر می شد.
اما نتایج انقلاب سفید بصورت اجمالی در بند های مختلف این طرح:
اصلاحات ارضی و کشاورزی
· از تراز نامه اجرای مراحل سه گانه اصلاحات ارضی در دوران پانزده ساله ی انقلاب سفید می توان به صورت نمونه آمار زیر را استخراج کرد:
· تشکیل 2871 شرکت تعاونی روستای در حوزه ی عمل 45891 روستا با عضویت قریب به 2800000 نفر.
· تشکیل 147 اتحادیه تعاونی روستایی با 2855 شرکت عضو
· تشکیل شرکت سهامی زراعی در 816 روستا و مزرعه با مساحت 400000 هکتار زمین که بیش از 300000 نفر از کشاورزان و خانواده های آنان از مزایای آن اشتفاده می کردند.
· تشکیل 35 شرکت تولید روستایی به منظور یکپارچگی اراضی مزروعی کشاورزان در 214 روستا و مزرعه با مساحت 88000 هکتار و با بیش از 57000 نفر عضو .
· تأسیس خانه فرهنگ روستایی که بیش از دو میلیون نفر روستایی از امکانات آنها استفاده کردند.
· تأسیس 749 مهد کودک که در آنها قریب به 25000 کودک 3 تا 6 سال با یک وعده غذای روزانه مشغول به تربیت بودند
· طبق آمار رسمی رشد مداوم و ممتد تولیدات کشاورزی ایران در دوران پانزده ساله اجرای برنامه های اصلاحات ارضی تا پیش از انقلاب 57 از حد متوسط 5% در سال بیشتر بود.
منبع طبیعی
§ جنگلها
در حدود 120 میلیون هکتار جنگلها و مراتع کشور به منظور بهره برداری ملی در اختیار دولت قرار گرفت.
ایجاد 28000 هکتار جنگل مصنوعی
ایجاد 5000 هکتار فضای سبز در اطراف شهر های بزرگ
تر بیت و تجهیز بیش از 4000 نیرو در جهت محافظت از منابع طبیعی
اجرای طرح جنگلدار ی در 615000 هکتار از 1300000 هکتار جنگلهای قابل بهره برداری شمال
حدود 39000 هکتار جنگل کاری
نهال کاری و بذر کاری حدود 800000 هکتار جهت تثبیت شنهای روان
مقایسه شود با کاهش جنگلها ی شمال کشور از 3400000هکتاربه1800000 در 10سال اخیر(75تا85)
§ آب
احداث 5 سد عظیم که با 8 سد ساخته شده پیشن رویهم با 13 میلیارد متر مکعب ظرفیت تقریبی در آبیاری منظم بیش از 800000 هکتار زمین که نیمی از این آنها تازه به زیر کشت رفته بودند بکار گرفته شد
تولید 1804000 کیلو وات برق آبی از سدهای ساخته شده
پیگیری احداث 5 سد دیگر با آبیاری 127000هکتار زمین و97000 کیلو وات برق آبی
مطالعه 4 سد عظیم دیگر
احداث 28 سد انحراف به منظور انحراف آب به سمت زمینها
هدف گزاری برای استفاده کامل و بهینه از منابع آب در جهت تولید 50 میلیارد کیلو وات ساعت انرژی برق و افزایش سطح زیر کشت آبی از 3.7 ملیون هکتار به 15 میلیون هکتار
تولید برق
ظرفیت تولید نیروگاههای کشور که در آغاز انقلاب سفید تنها 850 مگا وات بود در سال 56 به حدود 7500 مگاوات رسید و تولید کل آنها در همین مدت از 2338 میلیون کیلووات ساعت به بیش از 20 میلیارد کیلووات ساعت رسید.
چشم انداز سرانه برق که در پایان برنامه سوم 154 کیلو وات بود برای پایان برنامه ششم عمرانی کشور 1500کیلو وات در نظر گرفته شده بود(البته پایان برنامه ششم به دلیل وقوع انقلاب 57 رخ نداد)
پیگیری عملیات اجرایی2 نیروگاه برق هسته ای در دست ساخت با ظرفیت 2400 مگا وات و مطالعه چند نیروگاه اتمی دیگر
کار
§ ایجاد اشتغال بیش از یک میلیون نفر در بخش صنعت و گشایش کارخانه های عظیمی همچون ذوب آهن،ابزار ماشین،آلومینیوم ،تراکتورسازی، پتروشیمی، خودروسازی
§ مجاب کردن کارفرمایان به بستن پیمانهای جامع(سهیم کردن کارگران در منافع کارگاهها)
§ 128 برابر شدن سود ویژه ای که برای کارگران کشور پرداخت شده –در طول 14 سال-
§ اعلام سیاست کار مبتنی بر:
· سیاست اشتغال با هدف برخورداری هر ایرانی از یک شغل مولد و حمایت منطقی از ثبات شغلی(با استفاده از جابجایی در شغلهای دیگر در صورت بیکار شدن به هر دلیلی از شغل خود و برخورداری از بیمه بیکاری )
· سیاست مزد: تعیین حداقل مزد کارگر ساده در هر سال با توجه به نیاز های ضروری و هزینه زندگی وایجاد نظام طبقه بندی مشاغل برای نخستین بار در جهان
· سیاست بهره وری : تشویق کارگر به ارتقاء کارگاه به این صورت که افزایش مزد کارگران با بهره وری رابطه مستقیم داشت
دموکراسی
تغییر قانون انتخابات و حق شرکت زنان به عنوان بزرگترین دست آورد آن
افزایش تعداد آرا در انتخابات
آموزش
· تعداد دانش آموزان سراسر کشور در ابتدای انقلاب سفید تنها 1.5 میلیون نفر بود که این رقم به کمک حدود یکصد هزار سپاهی دانش در طول 15 سال پس از انقلاب سفید به 8.5 میلیون نفر رسید یعنی رشدی بالغ بر 560%
· نسبت اشتغال به تحصیل 6 تا 10 سال از 46.4 % به 74.4% رسید
· افزایش 324 درصدی تعداد مدارس
· اعلام 93.3% در هدف گزاری پایان برنامه ششم برای کودکان لازم التعلیم 6 تا10 ساله
· ایجاد دوره های تحصیلی آموزش برای بزرگسالان 15 تا 35 ساله که نتوانسته اند به مدرسه بروند
· ایجاد آموزش عشایری برای عشایر که مدتی از سال در کوچ بودند.
· تعلیم کودکان استثنائی
· ایجادجهاد ملی سواد آموزی
· پیش بینی 2500تا 2700 میلیارد ریالی در بخش آموزش در برنامه ششم عمران کشور در مقابل سرمایه گزاری 45 میلیارد ریالی در این بخش در برنامه عمرانی سوم و آغاز انقلاب سفید (شایان ذکر است با توجه به اجرای دقیق برنامه های چهارم وپنجم وحتی پیشی گرفتن از این برنامه ها در برخی موارد محقق شدن برنامه ششم نیز دور از ذهن نبود)
بهداشت
آموزش 22000 دختر وپسر سپاهی بهداشت شامل دکتر ، لیسانس و دیپلمه و انجام وظیفه 14000 نفر از آنها
افزایش تعداد روستائیان مشمول خدمات بهداشتی از کمتر از یک میلیون به هشت میلیون نفر
اشتغال به کار 1422 مرکز بهداشتی و درمانی روستایی با 1290 پزشک (لازم به تذکر است بعضی از این پزشکان به دلیل گستره طرح وکمبود پزشک از کشورهای هند ،بنگلادش و پاکستان به شکل موقت استخدام شده بودند-مقایسه شود با صادرات پزشک و کمبود سرانه پزشک کشور در حال حاظر)
ایجاد 400 آزمایشگاه مجهز در روستا ها
حمایت از مادران باردار و کودکان شیر خوار (اصل شانزدهم انقلاب سفید)در جهت تندرستی و برومندی و پرورش نسل آینده به منظور تغییر چهره نسل به سوی نژادی به مراتب تن درست تر و بالنده تر
واکسیناسیون
تهیه شناسنامه بهداشت برای تمام مردم ایران
آبادانی و مسکن
شامل دو اصل هشتم و یازدهم انقلاب بود که اجرای آنها را سپاهی با عنوان سپاه ترویج وابادانی عهده دار بود.
هر سپاهی ترویج و آبادانی موظف بود شناسنامه ای برای منطقه عمل خویش با بررسی امکانات و مشکلات اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی و کشاورزی آن و راه حل های این مسائل را تهیه نمایندکه تراز نامه فعالیتهای آنها در قالب ساختن را ه ها،مدارس،مراکز تجمع ،گرمابه های عمومی همچنین افزایش تولید گندم و علوفه و برنج و بهبود کشت دانه های روغنی و احیا تاکستانها و طرح توسعه قطبهای کشاورزی خود را نشان داد وهر ساله 3800 نفر در مدارج دیپلم،فوق دیپلم ،لیسانس و بالاتر برای خدمت در این سپاه انتخاب و برای آموزش نظری و علمی به مرکز آموزش و ترویج کشاورزی کرج اعزام میشدند.
تا پایان سال 56 شمار این سپاهیان به حدود 34000 نفر رسید .
نتایج دیگر بند ها همانند امور قضایی در قالب خانه های انصاف ،مبارزه با فساد و انقلاب اداری نیز مانند دیگر بند ها مثبت بوده است که از حوصله این مقاله خارج است
سخن پایانی
در پایان هوده ای که می توان گرفت یادآوری سخن امرسن است که در ابتدای مقاله از زبان شاه یاد شد.
همچنین آمار های بالا باعث شد که بسیاری از سازمانهای جهانی و دولتمردان کشور های گوناگون پیروی از اصول انقلاب سفید را به دیگران پیشنهاد کرده و نوع طرح و اجرای آن را به آنها توصیه نمایند.و این خود در خور تآمل و تعمق است ودلیلی دیگر بر ایرانی بودن این طرح –زیرا آمریکا فقط به ایران این طرح را دستور نداده بود!!!!-
مطلب دیگری که باید به آن پرداخت این است که در برخی موارد اجرای طرخ به دلیل سوء استفاده تعدادی از دست انر کاران به نحو احسن انجام نپذیرفت و یا موجب اجحاف به قشری دیگر گردید که البته در مقابل آمارهای ذکر شده و قبول اینکه لازمه هر پیشرفتی پرداخت هزینه است میتوان آنها را مورد چشم پوشی قرار داد.
در آغاز سده بيستم، «آنتوان كتابچي»، بانى و دلال قراردادى شد كه پيامدهاى آن، هم در عرصه بين الملل و هم در امور داخلى ايران، تغييرات شگرف و بنيادينى به وجود آورد. وى كه بوى نفت به مشامش خورده بود، در اين باره با يك سرمايه دار خطر پذير انگليسى به نام «ويليام ناكس دارسى» مذاكره كرد. دارسى از سرمايه داران بنامى بود كه در تجهيز عوامل توليد و كسب سود، كارنامه درخشانى داشت. كتابچى با استناد به مطالعات يك زمين شناس فرانسوى، وجود منابع سرشار نفت در ايران را به دارسى وعده داد. به اين ترتيب، نمايندة دارسى راهى ايران شد تا براى دستيابى به اين منابع سرشار، امتياز نامه اى دريافت كند. در سال 1280 دارسى با پرداخت رشوه هايى كه كتابچى دلال آن بود و با توشيح ملوكانه مظفرالدين شاه، حق انحصارى اكتشاف، استخراج و بهره بردارى، حمل و نقل، فروش نفت و فرآورده هاى نفتى و تمام عمليات مربوط به منابع نفت ايران را به مدت 60 سال، به دست آورد. مخالف خوانى روس ها نيز مانع از عقد چنين قراردادى ميان دارسى و مظفرالدين شاه نشد. آنها تنها توانستند پنج ايالت شمالى را از محدوده امتياز خارج كنند. در قبال آن، ايران 20 هزار ليره به صورت نقد و20 هزار ليره به صورت سهام دريافت کرد. طبق قرارداد بايد 16 درصد از منافع خالص سالانه تمام شركت هايىكه به موجب اين امتياز تشكيل مى شدند، به ايران تعلق مي گرفت.
دارسى براى تأمين هزينه هاى عمليات اكتشافي، از نيروى دريايى انگلستان استمداد طلبيد و سرانجام با همكارى و سرمايه شركت « نفت برمه»، در حالى كه بودجه و صبر و شكيبايى آنها به سر آمده بود، به منابع سرشار نفت دست يافت. در پنجم خرداد 1287 فوران نفت از چاهى در مسجد سليمان اسباب دگرگونى اوضاع ايران و خاورميانه را فراهم آورد. جالب اين كه نزديك به پنجاه سال پيش از آن در شرايطى مشابه، اولين چاه نفت در آمريكا فوران كرده بود. يك سال پيش از كشف نفت، نهضت مشروطه به سرانجام رسيده و با تشكيل مجلس شوراى ملى، اوضاع حكومت و روند تصميم گيرى، شكل ديگرى يافته بود. اين تحولات، زمينه ساز تغييراتى بودكه در سال 1329 به ملى شدن صنعت نفت انجاميد.
خبر كشف نفت در ايران به سرعت در سراسر جهان پيچيد. دوسال بعد، شركت نفت انگليس و ايران، با سرمايه يك ميليون پوند، براى بهره بردارى از منابع نفت درايران تأسيس شد و ديگر محدوديت منابع مالي، مانعى براى توليد و اكتشاف در ايران به شمار نمى رفت. صف هاى طولانى و چندپشته جلوى بانك هايى كه سهام شركت نفت انگليس و ايران را به فروش مى رساندند، رونق بازار نفت را نويد مى داد.
باتشكيل شركت جديد، نقش دارسى در حد يكى از مديران و سهام داران شرکت تنزل يافت. اين شركت به سرعت رشد كرد. طولى نكشيد كه اولين پالايشگاه خاورميانه در آبادان احداث شد و در تاريخ يكم دى 1291 اولين محموله نفتى از آبادان راهى بازار جهانى شد. نيروى دريايى انگلستان كه از ديرباز، با نيروى دريايى آلمان رقابتى آشكار و نهان داشت، برنامه بلند پروازانة تغيير سوخت كشتى ها از زغال سنگ به نفت را در سر مي پروراند. به يكباره احساس نياز به دستيابى به منابع نفت چنان قوت گرفت كه درسال 1292، چرچيل در پارلمان حضور يافت و با نطقى، به تعبير نشريه « تايمز لندن» عالمانه، در باب منافع ملى نفتى انگلستان هشدار داد: «اگر نتوانيم به نفت دسترسى يابيم، نخواهيم توانست غله، پنبه و هزار ويك كالاى ضرورى ديگر را به دست آوريم». اين گونه تفكرات روز به روز قوت گرفت. چرچيل در جايگاه رئيس ستاد نيروى دريايى، دراختيار داشتن سهم عمده اى از «شركت نفت انگليس و ايران » و قرارداد بلند مدت خريد نفت با اين شركت را براى حفظ توان و آمادگى رزمى نيروى دريايى، ضرورتى گريز ناپذير تلقى مى كرد و سرانجام، چندماه پيش از آغاز جنگ جهانى اول، موفق شد با پرداخت 2 ميليون ليره،50 درصد از سهام اين شركت را به خود اختصاص دهد. به اين ترتيب، نفت به مؤلفه اى مؤثر در مسائل امنيتى و سياسى تبديل شد. در اين ايام « شركت نفت انگليس و ايران» به سبب ناتوانى در امر بازاريابى و فروش نفت، در وضعيت نامطلوبى قرار گرفته بود. از قرار معلوم، شركت شل به اين شركت، چشم طمع دوخته بود تا از اين وضعيت استفاده و آن را تصاحب كند. اما اقدامات چرچيل سبب شد نه تنها اين شركت مضمحل نشود، بلكه با تقويت آن، بازار مطمئنى براى تأمين نفت مورد نياز خود به دست آورد. ضمن اين كه دو نماينده از سوي دولت انگليس، با حق وتو، در هيئت مديره اين شركت حضور يافتند تا از نزديك مراقب منافع نيروى دريايى باشند.
درجريان جنگ اول، اين شركت توانست بدون وقفه جدى به توليد خود ادامه دهد؛ به گونه اى كه توليد آن، از روزانه 1600 بشكه در سال 1912 به 18000 بشكه در سال 1918 افزايش يافت و تا اواخر سال 1916 يك پنجم از نياز نيروى دريايى انگليس را تأمين كرد. به اين ترتيب، شركتى كه در پانزده سال نخست تأسيس خود همواره با خطر ورشكستگى دست و پنجه نرم مي کرد، با شراکت نيروي دريايي انگلستان، رونق گرفت و سود سرشارى به دست آورد. نمى رويد تا امتياز را لغو كنيد. هنوز تشريفات خريد 51 درصد از سهم شركت سهامى نفت انگليس و ايران به پايان نرسيده بود كه جنگ جهانى اول آغاز شد. نيروي دريايي انگليس، بخش عمده اي از نفت مورد نياز خود را از اين شركت و با قيمتي پايين تر از قيمت نفت در بازار جهان، خريدارى مى كرد. همين موضوع يکي از زمينه هاى اختلاف ميان دولت ايران و شركت بود.
در آغاز قرن چهاردهم شمسى، تحولات بى شمارى در ايران روى داده بود. با كودتاى رضاخان، سلسله قاجار منقرض شد و در سال 1304 رضاخان تاج شاهى به سر نهاد. در اين ايام، اهميت اقتصادى و سياسى نفت براى مردم و زمامداران آشكار شده بود و نشانه هايى از بهبود اوضاع اقتصادى در بخش هاى مختلف به چشم مى خورد كه متأثر از تزريق درآمدهاى نفتى بود. ميزان توليد نفت همواره سير صعودى داشت، اما درآمدهاي نفتي پرنوسان بود. براي نمونه، درآمد نفتي در سال 1306 نزديک به 4/1 ميليون ليره بود، اما در سال بعد به 5/0 ميليون ليره كاهش يافت. اين مسئله خشم رضا شاه را برانگيخته بود ومردم نيز بر اين باور بودند كه توطئه اى از سوى دولت انگليس در كار است.كسى باور نمى كرد كه اين نوسان ها ممكن است ناشى از تغيير ناگهانى قيمت نفت و فرآورده هاى نفتى باشد. به موجب امتياز نامه دارسي، شركت مى بايست 16 درصد از منافع خالص خود و تمامى شركت هاى تابعه را به دولت ايران پرداخت كند. اما از قرار معلوم، شركت به بهانه هاى مختلف و با حساب سازى هاى غير قابل بررسي، از پرداخت بخشى ازآن طفره مى رفت. در سال 1310 به يكباره درآمد ايران به كمتر از يك چهارم سال قبل كاهش يافت. رضاخان كه خلق و خوى منحصر به فردش زبانزد عام و خاص بود، تاب نياورد و به كابينه دستور داد، براى رفع سوء تفاهم ها، با شركت وارد مذاكره شود.
تيمورتاش، وزير مقتدر دربار، اين وظيفه را به دوش گرفت. رضاخان كه مذاكرات طولانى را برنمي تابيد، يك روز به هيئت دولت آمد و پرونده را داخل بخارى انداخت و با خشم و غضب فرياد زد: « نمى رويد تا امتياز را لغو كنيد» به اين ترتيب، در آذر 1311 امتياز دارسى طبق دستور به طور يك جانبه لغو شد. حسن تقى زاده در نامه اى به «جاكس»، مدير شركت، الغاى امتياز دارسى را به طور رسمي اعلام كرد. اما رضاخان خيلي زود فهميد (به او فهمانده شد؟) كه به شيوه هاى رضاخاني، نمى توان هر مشكلى را حل كرد.
در مذاكرات، چند مسئله به بحث گذاشته شده بود. يكى اين كه تخفيف هاى شركت به نيروى دريايى انگليس درعمل سهم ايران را از منافع شركت مىكاست؛ ديگر اين كه شركت حاضر نبود مطابق قرارداد سهمى از منافع شركت هاى تابعه به ايران پرداخت كند. همچنين دولت، خواهان تضمين حداقل درآمد مشخص سالانه، كاهش حوزه شمول امتياز، رفع حق انحصارى حمل و نقل و تأمين مصرف داخلى ايران به قيمت مناسب بود كه در هيچ يك از اين موارد، توافقى حاصل نمى شد. شركت طى 19 سال اول (منتهى به سال 1310)، بر روى هم، 3/56 ميليون تن نفت از ايران برداشت و صادر كرد. از 5/49 ميليون ليره سود خالص در اين دوره، نزديك به 10 ميليون ليره نصيب ايران شده بود. شركت نفت انگليس و ايران از تمام امكانات خود براى حل سريع اين مسئله به نفع خود بهره برد. از جمله اين كه دولت بريتانيا بي درنگ شكواييه اى عليه ايران به دبير كل « جامعة ملل» تسليم كرد و خواستار رسيدگى فورى به آن شد. نيازى به اين كار نبود، چون دولت ايران فوري به مذاكره تن درداد. بررسى اين شكايت تا تعيين نتيجه مذاكرات به تعويق افتاد. مذاكرات از فروردين 1312 آغاز شد و در كمتر از يك ماه به عقد «قرارداد 1312» (1933) منجر و پس از تصويب مجلس به اجرا گذارده شد. به موجب اين قرارداد، حوزه شمول امتياز به 100 هزار مايل مربع(يك چهارم امتياز دارسي) كاهش يافت، حق انحصارى احداث و نگهدارى خطوط لوله منتفى شد، بكارگيرى نيروى كار ايرانى در اولويت قرار گرفت و مبلغى براى آموزش دانشجويان ايرانى در رشته صنعت نفت اختصاص يافت. اما درعوض، زمان اعتبار قرارداد از تاريخ امضا به مدت 60 سال تعيين شد، پايه پرداخت سهم ايران از 16 درصد سود خالص سالانه به 4 شيلينگ براى هر بشكه تغيير كرد. در واقع ميزان ثابت و مطمئن و تأثير ناپذيرى از نوسان هاي بازار براى ايران در نظرگرفته شد. اما اين تغيير به هيچ روى به معناى افزايش سهم ايران نبود. اين قرارداد با امتياز دارسى تفاوت ماهوى نداشت و عوارضى در پى داشت كه بيشترتحولات دهة بعد، ناشى از آن بود. هرچند كه امضاى اين قرارداد، درآن هنگام، موفقيتى بزرگ جلوه داده شد. حسن تقى زاده، وزير ماليه وقت، با امضاى اين قرارداد بارى بر دوش خود گذاشت كه 14 سال بعد، هنگامي که تلاش كرد آن را بر زمين نهد، اوضاع كشور به كلى متحول شده بود. درد دل و اعتراف او در مجلس، مشروعيت اين قرارداد را به كلى مخدوش كرد. اين بار مردى كارآزموده در مقابل شركت نفت انگليس قد برافراشت كه به خوبى مى دانست چگونه مى توان با قدرت مردم و براى استيفاى حقوق مردم، مبارزه كرد و پيروز شد.
استيفاى حقوق ايران از نفت جنوب در جريان جنگ دوم جهانى، دسترسى و عدم دسترسى به منابع نفت، نقش تعيين كننده اى در تعيين سرنوشت جنگ ايفا كرد. قدرت هاى بزرگ پيروز در جنگ، هنوز از تب و تاب جنگ خارج نشده بودند كه مذاكراتى را براى تسلط بر منابع نفت خاورميانه از جمله، ايران، آغاز كردند. براي مثال، «كافتارادزه» در رأس هيئتى از شوروى به ايران آمد تا امتيازى مشابه قرارداد نفت جنوب، در قسمت هاى شمالى به دست آورد.
وى در ديدار با شاه - كه كشورش هنوز در اشغال متفقين بود- يادآور شد كه آينده روابط ايران و شوروى به پاسخ دولت ايران به اين پيشنهاد بستگى دارد. در همان اوان كه بحث امتياز خواهى شوروى نقل محافل بود، دكتر مصدق، در اولين اقدام خود در زمينه نفت، طرحى دو فوريتى به مجلس تقديم كرد كه در يازدهم آذر 1323 با تصويب مجلس به صورت قانون درآمد. براساس اين قانون، هرگونه مذاكرة رسمى و غيررسمى به منظور اعطاى امتياز نفت، ممنوع شد. پيشنهاد مصدق به شوروى اين بود كه دولت شوروى، سرمايه لازم را براى استخراج نفت در اختيار ايران بگذارد و درعوض ايران متعهد شود كه نفت توليد شده را به طور انحصاري به دولت شوروى بفروشد. پس از جنگ دوم جهاني، شوروى از تخليه ايران خوددارى كرد و پس از غائله آذربايجان، طبق موافقت نامه « قوام- ساد چيكف»، قرار شد كه شركت مختلطى ميان ايران و شوروى تشكيل و امتياز نفت شمال ايران به مدت 50 سال به اين شركت واگذار شود. اما اين موافقت نامه براى اجرا به تصويب مجلس نياز داشت. مجلس در جلسه مورخ 29 مهر 1326 نه تنها اين موافقت نامه را رد كرد، بلكه «واگذارى هرگونه امتياز استخراج نفت و مشتقات آن، به خارجى ها و ايجاد هرنوع شركت براى اين منظور كه خارجى ها در آن به وجهى از وجوه سهيم باشند را مطلقا ممنوع كرد» نمايندگان مجلس براى حفظ موازنه بين انگليس و شوروى و براى كاستن ازعصبانيت شوروى، تبصره اى در قانون يادشده گنجاندند كه براساس آن دولت مكلف شده بود «دركليه مواردى كه حقوق ملت ايران نسبت به منابع ثروت كشور، اعم از منابع زيرزمينى و غيرآن، مورد تضييع واقع شده است، به خصوص راجع به نفت جنوب، به منظور استيفاى حقوق ملي، مذاكرات و اقدامات لازمه را به عمل آورد و مجلس شوراى ملى را از نتيجة آن مطلع سازد» حتى پيشنهاد كنندگان و تصويب كنندگان اين قانون نمى دانستند كه شعله هاى آتشى كه برافروخته اند تا به كجا زبانه خواهد كشيد. دولت نخست تصورمى كرد که اين تبصره تنها يك اقدام نمادين براى كاهش اقدام هاي تلافى جويانه و عناد ورزانه شوروى است، اما قوام دستور شروع مذاكرات با شركت نفت را به وزارت دارايى ابلاغ كرد. هر چند كه دولت او دير نپاييد و در كمتر از دو ماه پس از تصويب اين قانون سقوط كرد.
دولت حكيمى جد و جهدى در اين باره نكرد. پس از او دولت هژير كه در خرداد 1327 برسركارآمد، اجراى اين قانون را در برنامه خود قرار داد. اما درعمل، مذاكرات جدى در دولت دوباره ساعد ( آبان 1327) آغاز شد. گلشاييان، وزير دارايى وقت، رياست هيئت ايرانى و « نويل گس»، يكى از مديران شركت، رياست هيئت شركت نفت را به عهده داشتند. درآن هنگام ونزوئلا قرارداد امتيازى برمبناى سهم 50-50 را به اجرا گذاشته بود و دولت عربستان نيز در مذاكرات خود با طرف هاى خارجى همين سهم را خواسته بود.گلشائيان نيز با استناد به قبول تسيهم 50-50 در ونزوئلا تلاش مى كرد شركت را متقاعد سازد كه در اصل سهم منافع تجديد نظر شود، اما گس با اين اصل به كلى مخالف بود و تنها به پاره اى از تعديلات در قرارداد رضايت مى داد. در تب وتاب مذاكرات يادشده، سيدحسن تقى زاده كه خود در جايگاه وزير ماليه وقت، قرارداد 1312 را به امضا رسانده بود، در جلسه مورخ هفتم بهمن 1327 مجلس، طى سخنانى در باره جريان انعقاد و ا مضاى قرارداد 1312 مدعى شد كه او در اين جريان تنها «آلت فعل» و در واقع فاعل شخص رضا شاه بوده است كه «بدبختانه اشتباهى كرد و نتوانست برگردد». سخنان او در آن حال و هوا موج تازه و سهمگينى عليه شركت نفت به راه انداخت و مشروعيت و اعتبار قرارداد 1312 را به كلى مخدوش كرد. درآمد دولت ايران بابت اين قرارداد درقياس با قراردادهاى ديگرى كه در منطقه خاورميانه، از جمله عراق، باب شده بود، بسيار كم بود و اسباب كدورت خاطر و احساس غبن را در افكار عمومى و دولت مردان به وجود آورده بود؛ به گونه اى كه درخواست 50 درصد سهم از منافع شركت حق طبيعى و مسلم ايران تلقى مى شد و هرگونه پيشنهادى كه كمتر از اين سهم نصيب ايران مى كرد، ناعادلانه و پيشنهاد دهنده آن خائن لقب مى گرفت.سرانجام با رايزني هاى مقامات دولتى انگليس و مداخله شاه « قرارداد الحاقى گس- گلشائيان » در تاريخ 26 تير 1328 به امضا رسيد و دو روز بعد براى تصويب به مجلس تقديم شد.
مصدق و ملى شدن صنعت نفت لايحه نفت يا همان قرارداد الحاقى گلشاييان، سبب بدنامى گلشاييان شد و عناوينى چون جيره خوار شركت نفت، سر سپرده استعمار و خائن براى او به ارمغان آورد. از قرار معلوم، او نيز اين قرارداد را براى استيفاى حقوق ملت ايران كافى نمى دانست و به استناد نامه هايى كه از او به جا مانده، با اكراه امضاى خود را پاى آن گذاشته بود. لايحه نفت در حالى به مجلس پانزدهم تقديم شد كه ديگر عمر مجلس آن دوره رو به پايان بود و فرصتى براى بحث و بررسى جامع برروى آن باقى نبود. اما نمايندگان مخالف، به ويژه حسين مكى، با سخنراني هاى طولانى مانع از رأى گيرى درباره آن شدند و تصميم نهايى را در باره نفت، تا تشكيل مجلس شانزدهم به تعويق انداختند.
در اثناى برگزارى انتخابات مجلس شانزدهم، جبهه ملى تشكيل شد و هشت تن از نامزدهاى متعلق به اين گروه وارد مجلس شدند. دكتر مصدق بالاترين رأى تهران را از آن خود كرد و به همراه پنج تن از ديگر اعضاى جبهه ملى به عضويت كميسيون 18 نفره نفت در آمد. اين كميسيون پس از بحث و بررسي هايى كه از 30 خرداد 1329 آغاز شده بود، در تصميم جلسه مورخ 4 آذر، لايحه نفت را براى استيفاى حقوق ايران كافى ندانست و آن را رد كرد. در همان جلسه، جبهه ملى پيشنهاد ملى كردن صنعت نفت را مطرح كرد، اما كميسيون آن را نپذيرفت. ماه بعد مجلس نيز، نظر كميسيون نفت را تأييد كرد.
در همان ايام، توافق عربستان سعودى بر مبناى سهم 50 -50 به امضا رسيد. اين امر موضع طرف ايرانى را در مذاكرات تقويت مى كرد. شركت نفت نيز ديگر به قاعدة 50 - 50 رضايت داشت تا شايد فكر ملى كردن نفت فراموش شود. رزم آرا به كلى در حل اين مشكل درمانده بود. او در تاريخ 2 اسفند در جمع اعضاى كميسيون نفت مجلس، موافقت خود را با اصل ملى شدن نفت اعلام كرد، اما مدعى شد كه شتاب زدگى در اين کار به صلاح نيست. مقامات شركت نفت به كلى هراسان شده بودند. آنها ضمن پذيرش اصل پنجاه - پنجاه با جد و جهد تمام، به دنبال آن بودند كه مسئله ملى شدن به كلى فراموش شود وبراى تحقق اين هدف، دولت خود را به يارى طلبيدند. در تاريخ 12 اسفند، سفير انگليس به اتفاق « نورث كرافت »، نماينده شركت، به ملاقات رزم آرا رفت و مخالفت انگلستان را با هرطرحى كه متضمن ملى شدن صنعت نفت، هرچند در آينده دور باشد، اعلام كرد. از قرار معلوم، آنها سركلاف را گم كرده بودند؛ چرا كه مسائل مربوط به اين بحث به كلى از اراده و اختيار دولت خارج شده بود. افكار عمومى و اوضاع مجلس به گونه اى بود كه دولت نمى توانست براى جلوگيرى از اين امر اقدام مؤثرى بكند. به همين دليل، آنها خيال انحلال مجلس را نيز در سر مى پروراندند. براى اين كار، دستور شاه مورد نياز بود. اوضاع شاه نيز متزلزل تر از آن بود كه بتواند چنين خطرى را به جان بخرد. آيت ا… كاشانى و فداييان اسلام از عموم طبقات جامعه دعوت كردند تا براى گوش فرا دادن به سخنرانى 12 اسفند در باب «مقدرات ايران و نفت» در مسجد سلطانى ( شاه)گرد آيند. در اين تب و تاب، رزم آرا مجدانه مى كوشيد تا تصميم گيرى در اين باره را به تعويق اندازد. اما روز 16 اسفند گلوله خليل طهماسبى، از اعضاى « فداييان اسلام»، رزم آرا را از پاى در آورد. فرداى آن روز در حالى كه جامعه را شور و شعف و اعضاى مخالف كميسيون نفت را رعب و وحشت فرا گرفته بود، مصدق پيشنهاد ملى شدن صنعت نفت را يك بار ديگر به رأى گذارد که اين بار به اتفاق آرا تصويب شد.
شركت نفت هنوز اميد داشت نمايندگان وابسته به انگلستان كه تعداد آنها در مجلس كم نبود، با نظر كميسيون مخالفت ورزند و اين امر را عقيم گذارند، اما اوضاع بحرانى تر از آن بود كه نماينده اى جرأت كند برخلاف انتظار افكار عمومى رأى دهد. درجلسه مورخ 24 اسفند مجلس، از 131 نماينده تنها 95 نفر در جلسه حضور يافتند و گزارش كميسيون نفت را به اتفاق آرا تاييد كردند. مجلس سنا هم در تاريخ 29 اسفند گزارش مجلس را تصويب كرد. به اين ترتيب، نوروز سال 1330 به كام مردم، شيرين تر از هرسال ديگر شد. اين نهضت، تازه اولين گام موفقيت آميز را برداشته بود و تا به سر منزل مقصود رسانيدن اين هدف، راه درازى درپيش داشت. شركت نفت انگليس و ايران به تكاپو افتاده بود تا به هرترتيب ممكن، مانع از تحقق اصل ملى شدن نفت شود. تا آنجا كه به دولت متبوع خود، اشغال نظامى آبادان و دراختيار گرفتن مناطق نفتى را توصيه كرد. ديگر شركت هاى نفتى نيز از فراگير شدن اين نهضت در ساير مناطق نفتى جهان به ويژه خاورميانه نگران بودند.
مصدق که خود طلايه دار اين نهضت بود، مشكلات و دردسرهاى فراوانى را به جان خريد تا امورات نفت را به سود ملت سر و سامان دهد. او كه سمت نخست وزيرى را نيز به عهده گرفته بود، با استقبال از ميانجي گرى مقامات آمريكايى تلاش كرد تا ضمن اجراى اصل ملى شدن نفت، اختلاف هاي موجود را مسالمت آميز حل و فصل کند. اما فشارهاى اقتصادى و سياسى خارجى به تدريج توان دولت را تحليل برد. توطئه گري هاى مداوم عمال انگليس، اقدامات نابخردانه حزب توده، دودوزه بازي هاى آمريكا و … زمينه ساز انشقاق در ميان نقش آفرينان اين نهضت شد و كام استقلال طلبان آزادى خواه را تلخ كرد.
مصدق اين نهضت را چنان به پيش برد كه دولت هاي بزرگى، چون آمريكا و انگليس، براى تأمين منافع خود در ايران، به ناچار ننگ كودتاى 28 مرداد 1332 را به جان خريدند. به اين ترتيب، مصدق اگرچه از مسند نخست وزيرى افتاد، اما برمسندى نشست كه تا به حال برقرار و پا بر جاست.
انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام یک زنجیره اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در دوره پهلوی در ایران بود. منتقدان تصور میکنند محمد رضا پهلوی انقلاب سفید را (که مهمترین بخش آن اصلاحات ارضی بود) به دلیل فشار سیاسی موجود و با تشویق دولت کندی رییس جمهور وقت آمریکا آغاز کرد.
فهرست مندرجات
[نهفتن]
۱ پیشینه
۲ موارد اصلاحات
۳ مخالفت اسلامگرایان
۴ منابع
۵ پیوند به بیرون
[ویرایش] پیشینه درمیان دلایل بوجودامدن انقلاب سفیدیکی ان بود که درروستای نیار (بزرگترین وحاصلخیزترین روستای اردبیل)مردم از دادن بهره به مالک ان روستا که ازدوستان نزدیک شاه وهمدستان اشرف خواهر شاه بود ممانعت کردند وچندین ماه مبارزه کردند که منجر به درگیری و خونریزی شدومردم اموال مالک را به اتش کشیدند . روستاهای اطراف نیز با شنیدن ماجرااز دادن بهره خودداری کردندتااینکه اخبار ان به شاه رسیدوبه همین علت شاه مستقیما با تشریفات کامل به این روستا( نیار )امد و شخصا با دست و امضای خود اولین اسناد(نسخ)اراضی را به مردم این روستا داد وگفت که:شما بنیانگذار این انقلاب هستیدوبخاطر ان امدم تا شخصا شما مبارزان را ببینم وبا دستهای خود اسناد اراضی شما را بدهم. اسنادصحت این مطالب: همه مردم منطقه شاهد قضیه وسخنرانی شاه در این روستا بودند و در بعضی از کتب از جمله در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ توسط مرحوم بابا صفری (مولف کتاب)که خود اگاه به قضیه بود نوشته شده است* در سال ۱۳۳۸ش / ۱۹۵۹م محمدرضا پهلوی كشور متقاعد شد كه دست به اصلاحات اجتماعی ـ اقتصادی بزند بر این اساس از منوچهر اقبال نخستوزیر وقت خواست كه پیشنویس لایحه اصلاحات ارضی را برای ارائه به مجلس آماده كند. طبیعتاً تصویب چنین قانونی با مخالفت مالكان رو به رو میشد اما از آنجا كه حكومت مجلس را تحت كنترل داشت، تنها راه نجات مالكان تجدیدنظر در لایحه و تغییر آن به ترتیبی بود كه اجرایش را ناممكن سازد. در اوایل سال ۱۳۳۹ش/ ۱۹۶۰م نسخه اصلاح شده اصلاحات ارضی از تصویب مجلس - كه اكثریت آن را مالكان تشكیل میدادند - گذشت. به همین جهت قانون مزبور منافع مالكان را تأمین كرد. بنابر این قانون، هر مالك میتوانست تا ۴۰۰ هكتار زمین آبی یا ۸۰۰ هكتار زمین دیم را برای خود نگاه دارد. در مجموع، مجلس راههای را پیشبینی كرد كه حتیالامكان مانع از تحقق واقعی اصلاحات ارضی شد و به جانبداری از منافع مالكان پرداخت.
تصویب چنین قانونی نمیتوانست تغییر اساسی در مناسبات ارضی و اجتماعی ایجاد كند در نتیجه احتمال بروز بحران سیاسی-اجتماعی در كشور میرفت و از این رو در اردیبهشت ۱۳۴۰، شاه، علی امینی را كه از طرف امریكاییها حمایت میشد به نخستوزیر منصوب كرد تا مجری اصلاحات ارضی شود.
در ۲۴ آبان ۱۳۴۰، شاه فرمانی خطاب به نخستوزیر صادر كرد كه در آن مفاد برنامه جدید اصلاحات تشریح شده بود و دولت امینی را مسئول اجرای آن معرفی كرد. این همان برنامه اصلاحات موردنظر دولت كندی بود كه چند ماه بعد به نام انقلاب سفید خوانده شد. لایحه اصلاحات ارضی در ۱۹ دی ۱۳۴۱ به تصویب رسید. این لایحه اگرچه صرفاً اصلاحیهای بر قانون سال ۳۹ بود اما عملاً یك قانون جدید از كار درآمد. تصویبنامه مزبور نخستین گام در جهت تحقق برنامه اصلاحات ارضی بود كه به موجب آن، حدود مالكیت ارضی را به یك ده شش دانگ، یا شش دانگ از چند ده محدود كرد و به مالك اجازه داد تا مازاد املاك خود را به قیمت معین به دولت بفروشد. باغات میوه، كشترازهای چای، بیشهزارها، مزارع مكانیزه و زمینهای وقفی از شمول این قانون مستثنی شدند. با تصویب قانون مزبور، شورایی به نام شورای اصلاحات ارضی تشكیل یافت و براساس تصمیم این شورا، سازمانی به نام سازمان اصلاحات ارضی تأسیس شد.
از آنجایی كه اجرای همزمان این قانون در سراسر كشور ناممكن بود، این كار به صورت منطقه به منطقه صورت گرفت. ارسنجانی وزیر كشاورزی، نخست اطراف شهر مراغه را به علت آنكه اغلب مالكان آن دور از املاك خود میزیستند و مالك عمده نیز ارضی اعلام شد و چند ماه بعد در مناطق اردبیل، اهر، كرمانشاه و استانهای فارس و كردستان نیز طرح اصلاحات ارضی به اجرا درآمد. اما در روستاهایی كه مشمول اصلاحات ارضی نشده بود، كشاورزان از پرداخت بهره مالكانه امتناع كرده در انتظار تقسیم اراضی بودند این امر دستاویزی برای رژیم شاه شد[نیازمند منبع] تا از سرعت اصلاحات ارضی بكاهد و درصدد تدوین برنامه دیگری برآید. از سوی دیگر شاه كه نسبت به جاهطلبیهای امینی بدبین شده بود، در تیر ماه ۱۳۴۱ او را وادار به كنارهگیری كرد. با استعفای امینی، دولت اسدالله علم روی كار آمد. در كابینه علم، ارسنجانی همچنان به عنوان وزیر كشاورزی مجری اصلاحات ارضی بود. اما چند ماه بعد او نیز كه از قدرت قابل توجهی برخوردار شده بود، بنابه درخواست شاه از مقام خود استعفا داد. پس از بركناری ارسنجانی، سپهبد اسماعیل ریاحی به وزارت كشاورزی منصوب شد.
انتصاب ریاحی به سمت مزبور مقارن با اجرای مرحله دوم اصلاحات ارضی در كشور بود. هدف مرحله دوم، تخفیف نارضایتی كشاورزانی بود كه مشمول مرحله اول نشده بودند. به علاوه حل منازعاتی بود كه در مرحله اول بین مالكان و زارعان به وجود آمده بود. قانون مرحله دوم كه به قانون الحاقات اضافی شهرت یافت. نخستین بار در ۲۷ دی ۱۳۴۱ منتشر شد و پس از تغییراتی در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ از تصویب مجلس گذشت. اجرای عملی آن نیز از تاریخ ۳ اسفند ۱۳۴۳ آغاز شد. اما مرحله دوم اصلاحات ارضی نیز موجب نارضایتی شدید اجارهداران و درگیری بین آنها و مالكان گردید. و به همین جهت مرحله سوم اصلاحات ارضی در مهر ماه ۱۳۴۷ با تقدیم لایحه تازهای به مجلس شورای ملی آغاز شد. عمدهترین دلایلی که باعث اجرای این مرحله شد عبارت بود از :
۱. نارضایتی اجارهداران و وجود تنشهای فزاینده بین آنها و مالكان ۲. غیرمؤثر بودن اصلاحات ارضی مرحله اول و دوم برسطح تولید كشاورزی. قانون مرحله سوم پس از جرح و تعدیلهایی از سوی مجلس شورای ملی و مجلس سنا در اسفند ۱۳۴۹ به تصویب رسید. به موجب این قانون مالكانی كه زمین خود را به كشاورزان اجاره داده یا همراه با كشاورزان یك واحد زراعی تشكیل داده بودند. موظف به فروش زمینها به اجارهداران شدند یا آنكه آن را بین خود و كشاورزان تقسیم نمایند. آخرین مهلتی كه برای اجرای این قانون تعیین شد، روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۰ بود. مالكین موظف شدند كه تا این تاریخ با كشاورزان به توافقی دست یابند و در غیر این صورت اداره اصلاحات ارضی با مداخله خود وضعیت مالك و كشاورز را معین میكرد. مرحله سوم اصلاحات ارضی در یكم مهر ۱۳۵۰ به پایان رسید اما این قانون نیز به طور جدی اجرا نشد. در مجموع با اجرای مراحل سهگانه اصلاحات ارضی، اختلافات میان كشاورزان و مالكان به طور كامل رفع نشد و روز به روز از سطح تولید كشاورزی كاسته گردید. در نتیجه طرح اصلاحات ارضی نه تنها موجب بهبود مناسبات ارضی در كشور نشد بلكه باعث از بین رفتن كشاورزی بومی[نیازمند منبع] و وابستگی هر چه بیشتر ایران به محصولات كشاورزی دول خارجی[توضیح] شد.
[ویرایش] موارد اصلاحات محمدرضاشاه پهلوی قصد داشت تا با این اصلاحات با روشی غیرخشونتی جامعه و اقتصاد ایران را امروزی کرده و در درازمدت پیوند آن با جامعه و اقتصاد جهانی را تسهیل کند. وی برای تصویب اصلاحات خود همهپرسیای از مردم ایران در ۶ بهمن ۱۳۴۱ به عمل آورد. دولت اعلام کرد که ملت ایران به اصول شش گانه "انقلاب سفید" که بعدها شمار آنها به دوازده اصل رسید، با اکثریتی قاطع رأی موافق داده اند.
در همهپرسی به زنان نیز حق رأی داده شده بود. به علاوه حکومت شاه با برخی نوگراییها مانند برابر شمردن تلویحی قرآن با دیگر کتابهای آسمانی، یا سرپیچی از برخی موازین شرعی در تقسیم زمین میان دهقانان، ناخشنودی و خشم روحانیون را برانگیخته بود.
اصول انقلاب سفید به این شرح بودند. [۱]
اصل اول: اصلاحات ارضی (الغای رژیم ارباب و رعیتی) اصل دوم: ملی کردن جنگلها و مراتع اصل سوم: فروش سهام کارخانجات دولتی (به عنوان پشتوانه مالی اصلاحات ارضی) اصل چهارم: سهیم شدن کارگران در سود (و زیان) کارخانجات صنعتی و تولیدی اصل پنجم: اصلاح قانون انتخابات (حق رای زنان) اصل ششم: سپاه دانش اصل هفتم: سپاه بهداشت اصل هشتم: سپاه ترویج و آبادانی اصل نهم: خانه انصاف و شوراهای داوری اصل دهم: ملی کردن آبها در سراسر کشور اصل یازدهم: نوسازی کشور اصل دوازدهم: انقلاب اداری و آموزشی [ویرایش] مخالفت اسلامگرایان پیشوایان دینی به برنامه اصلاحات شاه حمله بردند و آن را با بنیادهای شریعت اسلام مغایر دانستند. از همه تندتر آیت الله خمینی بود که همهپرسی را "نامشروع" خواند و آن را تحریم کرد. او مردم را به مقابله با حکومت شاه فراخواند. بسیاری از محافل مذهبی و لایههای سنتی جامعه مانند بازار تهران به ندای او پاسخ گفتند.
به دنبال اعلامیههای اعتراض آمیز پیشوایان دینی و به ویژه سخنرانیهای بسیجنده آیت الله خمینی، خشم و غضب در میان لایههای مذهبی جامعه بالا گرفت. در شهرهای قم و مشهد، که پایگاههای اصلی روحانیون به شمار میرفتند، ناراضیان در اعتراض به اقدامات حکومت به خیابان آمدند.
دوم فروردین ۱۳۴۲ نظامیان به مدرسه فیضیه قم یورش بردند و تجمع روحانیان هوادار آیت الله خمینی را با خشونت سرکوب کردند. اما دامنه تظاهرات اعتراض آمیز گسترده شد و به تهران و شهرهای دیگر کشید.
در شرایطی که اوضاع برخی شهرها در ایران ناآرام بود روز ۱۵ خرداد حکومت در قم به دستگیری آیت الله خمینی اقدام کرد. او چندی بعد در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه تبعید شد.
پس از پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ ه.خ. (۱۹۷۹ میلادی) و به قدرت رسیدن قشر مذهبی، شورای نگهبان در تاریخ ۲۱ تیر ۱۳۶۳ اجرای قوانین اصلاحات ارضی را مخالف با مذهب اسلام تشخیص داد و روند اصلاحات ارضی بطور کلی متوقف شد. البته علیرغم مخالفت برخی روحانیون، مجمع تشخیص مصلحت نظام در ۲ خرداد ۱۳۷۰ ادامه روند اصلاحات ارضی را قانونی اعلام نمود و تعیین تکلیف امور باقیمانده اصلاحات ارضی دوباره از سر گرفته شد
"بعضی ها گمان دارند فقط قوانينی که ناشی از نظریه پردازی آن هاست، درست است و درست ترين قوانين است. در حالی که قدرت ما ناشی از یک قدرت واقعی یعنی انقلاب ماست، ناشی از این حقیقت که انقلاب ما خواستار پیروزی یک طبقه یا یک ایدئولوژی نیست، انقلاب ما از هیچ شعاری پیروی نمی کند ولی هر چه را به نظرمان برای ملت خوب باشد با آغوش باز می پذیریم خواه برچسب کمونیستی داشته باشد یا سوسیالیستی باشد و یا سرمایه داری. هدف نهائی این است که که ایران ظرف بیست سال، به همان جایگاهی از تمدن و پیشرفت برسد که مترقی ترين کشورهای جهان به آن دست یافته اند...."
فکر میکنید این جملات از کیست؟ این جملات از شاه است که در بخشی از کتاب انقلاب سفید خود آورده است. مروری بر خاطرات اولیه انقلاب واقعیتی را برای همگان آشکار می سازد و آن اینکه در انقلاب ایران طبقه خاص یا ایدئولوژی خاصی عامل پیروزی انقلاب نبود ولی افسوس که بعد از گذشت مدت کوتاهی زیاده خواهی عده ای قلیل بخش اعظم زحمتکشان و دلسوزان انقلاب را از اطراف آن راند و انقلاب مصادره به مطلوب شد. ای کاش افرادی که در بدو انقلاب کمترین تلاش و زحمتی برای آن نکشیده اند و اکنون زمام امور را در دست دارند ذره ای فروتنی موجود در سخنان بالا را پیشه خود میساختند.
نقش امام خمینی در مرجعیت آیت الله بروجردی آنچه به اینجا پیوند دارد... کودکی امام خمینی تحصیلات امام خمینی در قم مبارزه امام خمینی با انقلاب سفید شاه مبارزه 15 خرداد امام خمینی تبعید امام خمینی به عراق توصیف امام خمینی از دوران نوجوانی خود مبارزه امام خمینی با انجمن های ایالتی و ولایتی امام خمینی تبعید امام خمینی به ترکیه
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > شخصیت ها
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > دوره های تاریخی > دوران معاصر
روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یکـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـیـه قـم را آیات عـظـام :
سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمـیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطـیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.
امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعـیـت حـوزه ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تکـمیل مى کرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امـیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى کار آوردن رضا خان پدید آمده است, بیدارى حوزه هاى عـلمـیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.
امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهـیـه کرد و بـه آیه الله بروجردى پـیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت .
جلسه دیوان لاهه روز 19 خرداد 1331 تعیین شده بود. می گویند زمانی كه قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشكیل شود ، دكتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالی كه پیشاپیش جای نشستن همه ی شركت كنندگان تعیین شده بود ، دكتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست...
جرقههای ملی كردن صنعت نفت در بین مردم ایران از 6/11/1329 زده شد كه آیتالله كاشانی و جبهه ملی از مردم دعوت كردند تا در مسجد شاه حضور یابند. به دنبال این دعوت هزاران نفر از مردم در این تجمع شركت كرده و قطعنامهای در پایان به تصویب شركت كنندگان رسید كه حكایت از عزم ملت مبارز ایران در ملی كردن صنعت نفت داشت. قابل ذكر است كه «شعار ملی كردن نفت در سراسر كشور در تاریخ 15/8/1329 در شورای عالی جبهه ملی به تصویب رسیده بود. دكتر مصدق بعدها گفت كه شعار ملی كردن نفت را دكتر حسین فاطمی در منزل آقای نریمان برای نخستین بار پیشنهاد كرد.»1 بعد از آن در 12 اسفند 1329 كمیسیون نفت مجلس جلسهای تأثیرگذار داشت. در این جلسه رزمآرا، نخستوزیر وقت، حاضر شد و با ملی كردن صنعت نفت مخالفت كرد. پس از این جلسه، مصدق (رهبر جبهه ملی و نماینده مجلس وقت) نیز برای خنثی كردن سخنان رزمآرا نامهای در رد اظهارات وی نوشت و در كمیسیون نفت قرائت كرد. روز 15 اسفند ماه 1329، مصدق اعلامیهای علیه رزمآرا منتشر ساخت. یك روز بعد رزمآرا ترور شد.
قتل رزمآرا (كه سدّ اصلی مقابل ملی نمودن صنعت نفت بود) به ملی شدن صنعت نفت كمكی حیاتی نمود. مستنداتی وجود دارد كه حكایت از صدور فتوای قتل رزمآرا به دست آیتالله كاشانی دارد. شهید مبارز نواب صفوی در این باره میگوید كه «كاشانی به قتل رزمآرا فتوا داد و مصدق، شایگان، بقایی، سنجابی، مكی، فاطمی، شمس ، قناتآبادی، نریمان و آزاد آگاه بودند.» همچنین گفته شده است كه دكتر مصدق نیز درباره قتل رزمآرا با نواب صفوی دیدار داشته است. 2 آیتالله كاشانی در یك مصاحبهی مطبوعاتی كه یك ماه بعد از ترور رزمآرا انجام شد، دلیل قتل رزمآرا را حمایت شدید از شركت نفت جنوب و سیاست استعماری انگلستان عنوان نمودند. (3)
جسد رزم آرا . او بدست گروه فداییان اسلام ترور انقلابی شد.
روز 17 اسفند كمیسیون نفت به اتفاق آرا پیشنهاد ملی كردن صنعت نفت را به تصویب اعضا رساند. در 24/12/1329 مجلس شورای ملی و در 29/12/1329 مجلس سنا گزارش كمیسیون را تصویب نمودند و صنعت نفت ایران رسما ملی اعلام شد. (4)
اصل پیشنهاد 8 تن از نمایندگان مجلس به كمیسیون نفت
مدتی بعد از ملی كردن صنعت نفت، دولت انگلیس به دیوان دادرسی بینالمللی لاهه شكایت كرد. در هفتم خرداد 1331 مصدق (نخستوزیر وقت) به اتفاق همراهان به لاهه پرواز كردند. جلسه دیوان لاهه روز 19 خرداد 1331 تعیین شده بود. می گویند زمانی كه قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشكیل شود ، دكتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالی كه پیشاپیش جای نشستن همه ی شركت كنندگان تعیین شده بود ، دكتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، یكی دو بار به دكتر مصدق گفتند كه اینجا برای نماینده هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست ، اما پیرمرد توجهی نكرد و روی همان صندلی نشست . جلسه داشت شروع می شد و نماینده هیات انگلیس روبروی دكتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلكه بلند شود و روی صندلی خویش بنشیند ، اما پیرمرداصلاً نگاهش هم نمی كرد . جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی كننده به مصدق رو كرد و گفت كه شما جای نماینده انگلستان نشسته اید ، جای شما آن جاست . كم كم ماجرا داشت پیچیده می شد و بیخ پیدا میكرد كه مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت : شما فكر می كنید نمی دانیم صندلی ما كجاست و صندلی نماینده هیات انگلیس كدام است ؟ نه جناب رییس ، خوب می دانیم جایمان كدام است . اما علت اینكه چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه ؟ او اضافه كرد كه سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و كم كم یادشان رفته كه جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آباء و اجدادی ماست نه سرزمین آنان . سكوتی عمیق فضای دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پایان سخنانش كمی سكوت كرد و آرام بلند شد و به روی صندلی خویش قرار گرفت. با همین ابتكار و حركت ، عجیب بود كه تا انتهای نشست ، فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفته بود و در نهایت نیز انگلستان محكوم شد .
مصدق طی نطقی در دیوان لاهه از تجاوزكاریهای دولت انگلیس علیه ایران سخن گفت و دخالتهای استعماری انگلیس در مسائل ایران را خاطرنشان ساخت: " ما ملل شرق سالیان دراز مزه ی تلخ موسسات اختصاصی و استثنایی را كه صرفا به منظور تامین بیگانگان بوجود آمده بود چشیده و به چشم خود دیده ایم كه كشور ما میدان رقابت سیاست های استعماری بوده و ضمنا پی برده ایم كه متاسفانه علی رغم آن همه امید و آرزو , جامعه ملل و سازمان ملل متحد نتوانسته اند به این وضع اسفناك كه شركت سابق نفت ایران و انگلیس در پنجاه سال اخیر مظهر برجسته آن بود خاتمه دهند . ملت ایران كه از این وضع به ستوه آمده بود در یك جنبش مردانه , با ملی ساختن صنایع نفت و قبول اصل پرداخت غرامت یكباره به سلطه بیگانگان خاتمه داد . در آن موقع دولت انگلیس به یك سلسله عملیات تهدید و ارعاب متوسل شد . چتر بازان خود را به مجاورت سرحدات ایران و ناوهای جنگی را به نزدیكی آبهای ساحلی ما فرستاد ... تاریخچه ی روابط ایران و انگلیس طولانی تر از آن است كه بخواهم در اینجا آن را به تفضیل بیان كنم . همین قدر باید بگویم كه در قرن نوزدهم ایران میدان رقابت روس و انگلیس بود . چندی بعد دو حریف با هم كنار آمدند و در ۱۹۰۷ كشور مارا به دو منطقه ی نفوذ تقسیم كردند ... تصمیم ملی شدن صنعت نفت , نتیجه ی اراده ی سیاسی یك ملت مستقل و آزاد است. تمنا دارم به این نكته توجه بفرمایید كه درخواست ما از شما این است كه به اتكای مقررات منشور ملل متحد , از دخالت در موضوع خودداری فرمایید. . .
عرایض خود را به همین جا خاتمه می دهم و اگر نتوانستم حقانیت و مظلومیت ملت ایران را كاملا به معرض افكار عمومی دنیا بگذارم , امیدوارم كه لااقل حقانیت ما به دیوان ثابت شده باشد." (5)
دادگاه سرانجام در 31 تیر 1331 رأی خود را صادر كرد و اعلام نمود: «مسألهی نفت از اختیارات و مسائل داخلی ایران است و نمیتواند در دیوان مورد بحث واقع شود و قرارداد 1933 (1312) بین دولت ایران و شركت نفت منعقد شده نه بین دو دولت، لذا رسیدگی به آن از حدود صلاحیت دیوان خارج است.»
جوان فلجی كه به مجلس رفت و گفت نفت ایران باید ملی شود
منابع : 1- تجربه 28 مرداد، ف. جوانشیر،انتشارات حزب توده ایران ، 1359، ص 100 2- اشتباه بزرگ، ابراهیم صفایی، تهران 1371 ، ص87 3- گذشته چراغ راه آینده، به نقل از ایران ما، 23/1/1330 4- تاجی بر تارك تاریخ معاصر" تحلیلی از جریان ملی شدن نفت و 28 ماه حكومت مردمی دكتر مصدق " علی اكبر نقی پور ، ایران مهر ، تهران 1381،ص 246-229 5- خاطرات و تاملات دكتر محمد مصدق ، محمد مصدق، ایرج افشار (به اهتمام)، غلامحسین مصدق (مقدمه( ، علمی، تهران 1385 ، ص 68
مبارزه امام خمینی با انجمن های ایالتی و ولایتی آنچه به اینجا پیوند دارد... کودکی امام خمینی تحصیلات امام خمینی در قم مبارزه امام خمینی با انقلاب سفید شاه مبارزه 15 خرداد امام خمینی تبعید امام خمینی به عراق توصیف امام خمینی از دوران نوجوانی خود امام خمینی نقش امام خمینی در مرجعیت آیت الله بروجردی تبعید امام خمینی به ترکیه
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > مباحث تاریخی و تحقیقی
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > دوره های تاریخی > دوران معاصر
روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربـیت و محیط خانـوادگى و شرایط سـیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است
در ســـال 41و1340 ماجراى انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قـیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتـیـب قـیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمـیـنى و اسلامـى بـودن انگـیـزه ها و شعارها و هدفهـاى قیام, سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامی در جهان شناخـتـه و معرفـى گردید.
رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن, سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـى یافت در 16 مهـر 1341 به تصـویب کـابـیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.
حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقـیـقا بـه منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانکه قـبـلا نـیـز اشاره شد پـشتـیـبـانى شـاه از رژیـم صهـیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایـتهاى آمریکا از شـاه بـود.
نـفـوذ پـیـروان مـسـلک استعـمـارى بهائیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید. امام خمـیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمـیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وکارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـای سرگـشـاده اعـتـراض آمـیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى ازحـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمـیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود.
در یکـى از ایـن تلگرافها آمده بـود :
اینجانب مجددا به شما نصیحت مى کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید واز عواقب وخـیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساسی بـترسید وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلکت را به خطـر نـیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد .
بدیـن ترتـیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بـویژه از آن جهـت بـود کـه طى آن ویـژگـیـهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود.
مبارزه امام خمینی با انقلاب سفید شاه آنچه به اینجا پیوند دارد... کودکی امام خمینی امام خمینی تحصیلات امام خمینی در قم مبارزه 15 خرداد امام خمینی تبعید امام خمینی به عراق توصیف امام خمینی از دوران نوجوانی خود مبارزه امام خمینی با انجمن های ایالتی و ولایتی نقش امام خمینی در مرجعیت آیت الله بروجردی تبعید امام خمینی به ترکیه
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > مباحث تاریخی و تحقیقی
جامعه و علوم اجتماعی > تاریخ > دوره های تاریخی > دوران معاصر
باو جـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـنها, فـشـار آمریکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه 1341 اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند .
با پیشنهاد امام خمینى عـیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامـیه حضـرت امام از انقلاب سفید شاه بـه انقـلاب سـیـاه تعـبـیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود . از سـوى دیگـر, شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمـیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفـیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران مىآمد .
امام خمـیـنى در اجـتماع مردم, بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـم پـیـمان بـا اسرائیل یاد مـى کـرد و مـردم را بـه قـیام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود : امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42 ) اعلامـیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تأثیر شگـفت پـیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبـیـنـش که تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد در هـمـیـن اصـالت انـدیشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد .
سال 1342 با تحریـم مراسـم عـیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریکـا اصـرار مـى ورزیـد و امام خـمـیـنى بر آگاه کردن مردم و قـیـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـریکـا و خیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن 1342 آیـه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و کیان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها, پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تاکیـد کرده بـود کـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .
امام خمیـنـى در پیامـى( بـه تایخ 12 / 2 / 1342 ) به مناسـبـت چهـلـم فاجعـه فـیـضـیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاکید ورزید وپیمانهاى شـاه و اسـرائیل را محکـوم کرد .